چالش بیسوادی در کمین دانشجویان وابسته به ابزارهای هوش مصنوعی
با گسترش روزافزون ابزارهای هوش مصنوعی در عرصه آموزش و پژوهش، بسیاری از دانشجویان از این ابزارها برای انجام تکالیف، نگارش مقالات و حتی تفکر و تحلیل بهره میگیرند. در ظاهر، این روند موجب افزایش سرعت و کیفیت نتایج علمی میشود، اما در بطن خود خطری بزرگ را پنهان کرده است: زوال تواناییهای شناختی و بروز نوعی بیسوادی نوین.
دانشجویی که صرفاً به عنوان "مصرفکننده" هوش مصنوعی عمل میکند، بدون آنکه درک عمیقی از مفاهیم، استدلالها و فرآیندهای فکری پشت آنها داشته باشد، به تدریج مهارتهای پایهای خود را از دست میدهد. تواناییهایی همچون تحلیل انتقادی، نگارش مستقل، خلاقیت و حل مسئله به مرور تضعیف شده و جای خود را به وابستگی و اتکا به ماشین میدهند.
این شکل از استفاده، تفاوت زیادی با بهرهگیری مسئولانه از فناوری دارد. دانشجویانی که تنها خروجیهای تولیدشده توسط هوش مصنوعی را کپی میکنند، بدون آنکه آنها را بفهمند یا بازنویسی کنند، عملاً در مسیر "بیسواد شدن با ابزارهای پیشرفته" گام برمیدارند. این پدیده میتواند در آیندهای نزدیک، منجر به ظهور نسلی از فارغالتحصیلان شود که فاقد تواناییهای بنیادین در تفکر مستقل و تولید دانش هستند.
چالشهای پیش رو
در آیندهای نهچندان دور، بازار کار به دنبال افرادی خواهد بود که توانایی تفسیر و ارزیابی خروجیهای هوش مصنوعی را دارند، نه صرفاً کسانی که میتوانند آنها را استفاده کنند. در این چشمانداز، دانشجویی که صرفاً نقش مصرفکننده را ایفا میکند، با چالشهای جدی مواجه خواهد شد: عدم توانایی در تولید محتوای اصیل، ضعف در استدلال علمی، و ناتوانی در نوآوری و تطبیق با شرایط جدید.