💠فریبِ فرهنگ / 👆👆
بخش دوم:
🔸تا مسئلهای وجود نداشته باشد، مطالعه کردن و مطالعه نکردن ماهواً تفاوتی با یکدیگر ندارند. لذا سوال بعدیای که احتمالا همان رویکرد عامیانه از ما خواهد پرسید این است که «پس چگونه مسئله را ایجاد کنیم»؟
اولاً مسئله را نمیتوان به صورت فرمایشی از بالا ایجاد کرد یا دستور داد. مسئله را نمیتوان انتقال داد. مسئله واجد جنبهای منفی است که نمیتوان آن را به دادههای ایجابی تقلیل داد. مسئله نتیجۀ مواجهۀ نقادانۀ فرد با وضعیت خویش است. البته میتوان بستری را فراهم آورد که بر مبنای آزادی بیان و تضارب آراء، امکانی برای گفتوگو حول مسائل مختلف فراهم آورد، اما آیا شما متولیان «ترویج فرهنگ کتابخوانی»، واقعا به دنبال همین هدف هستید؟ مسئلهدار (پروبلماتیزه) کردن جامعه؟ مطمئنید؟ این شما را نمیترساند؟ کمی حواستان را جمع کنید، آیا شما واقعا خواهان رواج تفکر انتقادی در جامعه هستید؟ آیا تبعاتش را میپذیرید؟
🔸شنیدهایم که جامعۀ امروز دچار بیمسئلگی، یا اگر ترجیح میدهید، گرفتار مسائل کاذب است. مسائل زودگذر و فریبندهای بر اذهان انسانها سایه افکندهاند که اگر معیار را «حقیقت» بدانیم، همگی گمراهکنندهاند. آدمیان میکوشند تا با خودشان، با مسائلشان، و به طور کلی، با حقیقت، مواجه نشوند و در نتیجه مسائل کاذبی را جعل میکنند تا چندصباحی با آنها خوش باشند. این جعل مسائل کاذب، خود وجه دیگری از کارکرد فرهنگ عمومی است و در این معنا فرهنگ و تمدن، برای صیانت از خود، نیازمند فریب انسانها هستند. لذا افزایش میزان مطالعه، ارتقای دانش و حتی بالا بردن فرهنگ، همه از یک قماشند. خود مسئلۀ «ترویج فرهنگ مطالعه» یکی از همین مسائل گمراهکننده است.
🔸پرسشهای فوق ما را به سوی پرسشهای عمیقتر و کلیدیتر سوق میدهند که در یادداشت حاضر مجالی برای پرداختن به آنها نیست: «کدام فرهنگ؟» و «کدام حقیقت؟». اما میتوان ادعا کرد که آرمانِ ارتقای فرهنگ اگر در معنای راستینِ «ارتقا» به کار رود چیزی نیست جز نفی دیالکتیکیِ فرهنگ موجود. و همین جاست که متولیان فرهنگ (از مسئولان وزارت ارشاد و نهادهای ریز و درشت فرهنگی گرفته تا حتی نویسندگان و ناشران و منتقدان و به طور کلی «اهالیِ اهلیشدۀ اهلیسازِ فرهنگ») همگی موضعی محافظهکارانه بر ضد حقیقت نفیکننده و نقادانه اتخاذ میکنند، و دانسته یا نادانسته، از عباراتی همچون «ارتقای فرهنگ عمومی» یا امید به «بافرهنگ شدنِ» مردم در نخنماترین و ارتجاعیترین معنا سخن میگویند. حقیقت اما از بطن مواجهۀ نقادانه با این همه برخواهد خواست و در نتیجه، یکسره نبرد است، نبرد با خود و دیگران. حقیقت را نمیتوان آموخت، نمیتوان منتقل کرد، نمیتوان دستور داد، نمیتوان محاسبه کرد، نمیتوان تجویز کرد، نمیتوان در دادههای ایجابی نمایش داد، بلکه حقیقت را فقط میتوان زیست و بر سر آن جنگید: نبردی روشمند تا پای جان بر ضد فرهنگ مستقر با تکیه بر نقد درونیِ خود وضعیت.
#کتابخوانی
📚حکمرانی کتاب
🆔
@Cultural_governance