تو شلوغیِ اربعين ديدم یه خانمی با عبای عربی روبروی حرم سيدالشهدا با لهجه و كلام عربی با ارباب صحبت می کرد عربی می دانستم؛ زنِ عرب می‌ گفت: آبرويم را نبر ، به سختی اذن زيارت از شوهرم گرفته ام بچه هايم را گم كرده‌ام، اگر با بچه ها به خانه برنگردم شوهرم مرا می‌ كشد. گريه می كرد و با سوزِ او اطرافيان هم گريه می كردند كم كم لحن صحبتش تندتر شد: آقا تو خودت دختر داشتی. جان سه ساله ات كاری بكن. چند ساعت است که بچه‌هايم را گم کردم به من برخورد كه چرا اين‌ طور دارد با حضرت حرف میزند. ناگهان دو كودک از پشت سر عبای او را گرفتند. يُمّا يُمّا می كردند. زن متعجب شد و بی خيالِ بچه ها رو به حرم گريه اش بيشتر شد. تعجب كرده بوديم رفتم جلو و گفتم: خانم چرا گريه می‌ كنی؟ خدا را شاكر باش! زن با اشک های جاری از چشمش گفت: من از صاحب اين حرم بچه هایِ لالم را كه لال مادرزاد بودند خواسته‌ ام، اما نه تنها بچه هايم را دادند ، بلكه شفای بچه هايم را هم امضا كردند ▫️ اربعین رمز ظهور ... ۴ روز تا نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 ╭┅──=======──┅╮  🌷@deldadeghann ╰┅──=======──┅╯