بابا مهدی جان ؛ وصیت ڪرده بودی ڪه روی سینه ات سر بگذارم . آن شب در معراج خواستم سر روی سینہ ات بگذارم ، اما هر چہ گشتم آغوشی نبود😔 عڪس هایت را ڪنار مامان دیده ام ، قدو قامتت ، دستهایت . همان عڪسها ڪه مرا در آغوش داشتی ... پس چرا نیمی از آن قدو قامت هم در تابوت نبود ؟!💔 خواستم مثل رقیہ (س) سرت را بغل ڪنم نمےشد ... دستانم استخوان هایی را لمس ڪرد ڪه گفتند بابا مهدی ست ... باشد سهم من از آغوشت 💖 فقط همین بود ...😭 💔 🌙