🌷 🌷 .... 🌷در پاسگاه زيد با اين‌كه از سه طرف توسط تانك‌هاى مزدوران عراقى محاصره شده بوديم و آتش و دود تمام فضا را پر كرده بود، اما شهيد بزرگوار حميد يوسفى بى‌هيچ‌گونه توجهى به موقعيت پر آشوب و خطرناك منطقه، با آرامش و دقت مشغول فيلمبردارى و ضبط حماسه‌هاى دليرمردان صف‌شكن بود كه ناگهان.... 🌷كه ناگهان انفجار خمپاره‌اى از او حماسه‌اى جاويد بر لوح زيباى عشق حك نمود. وقتى كه پيكر پاره پاره او را داخل پتويى مى‌پيچيديم، ياد حرف‌هايش كه ساعتى پيش هنگام آمدن به پاسگاه مى‌زد، افتادم كه مى‌گفت: خدا را ببين.... خدا را ببين.... 🌹خاطره ای به یاد شهيد معزز حميد يوسفی راوى: رزمنده دلاور پاسدار حـاج جواد بيات ✾📚 @Dastan 📚✾