🗯🔸🗯🔸🗯🔸🗯🔸🗯 🔆مانع دستور قتل 💫در شهر هرات، دانشمندی بود که سرایی خوش داشت. سلطان محمود غزنوی وقتی به هرات رفت، دایی‌اش عبدالرحمن نزد او بود. روزی دایی او گفت: «در خانه‌ای که از آن آمدم، پیری است که خود را دانشمند معرّفی کرده، دیشب سرزده به خانه‌اش رفتم، دیدم شراب می‌نوشد و بت برنجی نزدش می‌باشد و دو زانو پرستش می‌کند؛ من جام شراب و بت را آوردم تا شما حکم کنید.» 💫سلطان گفت: «دست بر سر من بگذار و سوگند یاد کن که راست می‌گویی تا حکم ما با تأمّل باشد و این بهتر است.» 💫دایی‌اش گفت: «سوگند یاد نمی‌کنم.» سلطان گفت: «چرا دروغ گفتی؟» گفت: «چون سرایی خوش داشت، قصد کردم او کشته شود و آن سرا را به من دهی.» 💫سلطان محمود، پس از تعجیل نکردن در قتل آن دانشمند، دایی خود را از سِمَتش معزول نمود. 📚(نمونه‌ی معارف، ص 642 -جوامع الحکایات) ✨✨پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم فرمود: «شتاب کردن از شیطان و تأمّل و درنگ کردن از جانب خداست.» 📚(بحار، ج 71، ص 340) ✾📚 @Dastan 📚✾