حضرت نوح(ع) هنگامي که حيوانات را سوار کشتي مي کرد، همه سوار شدند ولي در ميان آنها الاغ سوار نشد. نوح(ع) ترسيد آن حيوان غرق گردد و نسل الاغ از ميان برچيده شود، چند بار او را براي سوار شدن تحريک کرد، ولي او سوار نشد. نوح(ع) خشمگين شد و در حال خشم خطاب به الاغ گفت: اي شيطان سوار شو.
شيطان اين سخن را از نوح شنيد، دُم الاغ را گرفت و همراه الاغ وارد کشتي شد. در اينجا بود که نوح(ع) تصور کرد به شيطان اجازه نداده و او در کشتي نيست. هنگامي که کشتي بر فراز آب قرار گرفت و حرکت کرد، نوح(ع) ناگاه ديد شيطان در صدر کشتي نشسته است؛ با خشم به او گفت: چه کسي به تو اجازه ورود به کشتي را داد؟!
شيطان گفت: تو اجازه دادي، آنجا که گفتي؛ اي شيطان سوار شو! و بعد گفت: «اي نوح! تو به گردن من حق و نعمتي داري، مي خواهم آن را جبران کنم!
ادامه روایت در کلیپ ⚡️
منبع:قنبری، حیدر؛ (1389) داستان های شگفت انگیزی از شیطان
بحار، ج11، ص 293؛ داستانهاي خواندني از پيامبران اولوالعزم، ص48
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•