زنی که معاویه را کلافه کرد❗️
زنی بود در جنگ صفین با شعرهایش خیلی مردم رو تشویق به جنگ میکرد.
معاویه خیلی از دستش عصبانی بود. سالها بعد از شهادت امیرالمومنین، معاویه وقتی رفت حج گفت:
اون زنیکه رو بیارید!
آوردنش، معاویه گفت:
چرا انقدر علی رو دوست داری و با من دشمنی؟
زن گفت: علی رو دوست دارم چون با مردم عادل بود، بیت المال رو به عدالت تقسیم کرد، و با تو دشمنم چون خون ناحق ریختی، میدونستی که پیامبر، امیرالمومنین رو ولی قرار داد اما باز حقش رو خوردی!
معاویه عصبانی شد و گفت:
تو مشهوری به تن فروشی!
زن گفت: اونی که مشهوره هند، مادر تو هستش نه من!
ازش پرسید: علی رو دیده بودی؟
گفت اره،
گفت، چطور بود؟
زن گفت: علی وقتی به حکومت رسید با قبلش هیچ فرقی نکرد.
معاویه دید خیلی نمیشه با این زن حرف زد. خواست با پول فریبش بده. چون معاویه خیلیارو با پول خریده بود که از امیرالمومنین دفاع نکنن.
گفت: میخوای چیزی بهت بدم؟
میخواست دهنشو ببنده.
زن گفت: اره میخوام. صد شتر مو قرمز!
معاویه پرسید برای چی میخوای؟
زن گفت: برای اینکه مثل تو پولدار بشم باهاش آبرو بخرم. حسب و نسبمو باهاش بسازم. ( یعنی تو مادرت هند رو با پول خوشنام کردی)
معاویه گفت: بخدا اگه علی بود بهت نمی داد.
زن گفت:
آره به والله علی از بیت المال چیزی به ناحق به کسی نمیداد..!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•