💠
#قصه_پنجاه_و_هشتم
💎
#جهان_نوحی:
✍دیگر حتی از قله کوه ها هم اثری نبود،اما آسمان همچنان جوری می بارید که گویی آن را تا ابد پایانی نیست.موج های کوه آسا بر سر کشتی خراب می شدند و تن چوبی آن را در هم می کوفتند.کار به حدی سخت شد که ترس به جان نوح(ع)انداخت.پیامبری که هزار و صد و پنجاه سال انواع شکنجه ها را تحمل کرده و صدها بار مرگ را به چشم خود دیده بود،به حدی طوفان را عظیم یافت که بعید دانست این کشتی هم بتواند جان سالم به در ببرد،پس با خود اندیشید نکند قرار است ایشان نیز از غرق شدگان باشند؟!
🤲اینگونه بود که دست به دعا برداشت. ناگاه جبرئیل بر او نازل شد و گفت:ای پیامبر!کشتیِ نجاتِ حقیقی امام است و حقيقتِ امام،آخرین پیامبر و وصی اوست.باید به ایشان پناه ببری تا نجات یابی. پس نوح(ع)به رسول الله(ص)و امیرالمومنین(ع)توسل یافت.
🌊به حرمت نام سروران عالم،آسمان آرام گرفت و امواج رام شدند،تا تاریخ بار دیگر بفهمد،فقط حیدر امیرالمومنین است!
🚢روزها و شب ها از پس هم می رفتند و می آمدند و کشتی در میان امواج به راه خود ادامه می داد.کشتی سه طبقه بود. طبقه زیرین برای جانوران درّنده،طبقه وسط جای گیاهخواران و پرندگان و انسان ها در طبقه بالا جای گرفتند و خوراکی ها و سایر لوازم هم در همان طبقه بود.
❇️در تمام این مدت خداوند بر حيوانات آرامش و سکينه نازل کرد پس تا زمانی که در کشتی بودند به هم آسیبی نزدند.
🕋یک روز پیامبر همگان را بر عرشه جمع کرد و یک تکه خشکی را در دل آب به ایشان نشان داد که بنایی سنگی در آن پیدا بود.آنجا کعبه بود.تمام زمين غرق در آب بود الا کعبه که نجات یافته بود و به همين دليل نامش بيت عتيق شد.موسم حج بود و کشتی نشينان بر کشتی حج به جا آوردند،هفت بار طواف کردند و با کشتي سعي صفا و مروه کردند.
🏞کشتی نشینان پنج ماه در آب های جهان سرگردان بودند تا یک روز کشتی بر دامن کوهی فرود آمد.این شروع جهان جدید بود.جهان نوحی.
📚منابع:
1)بیگدلی،عروج مشرقی،ص323
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•