📖⃟﷽჻ᭂ࿐🌺
رمــــــ📚ـــــان
🍃💞از جهنــ🔥ــم تا
بهشـــــ🌈ـــــت💞🍃
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_بیست_و_سوم
سوار 206🚗 نجمه شدم و به محض ورود صدای ضبط و🔊 زیاد کردم.
نجمه_ اهم اهم. فکر کنم آهنگ از من مهمتره نه؟
_ اوهوم.اوهوم. حالا سلامممم. خوووووفی؟؟؟؟؟😉
نجمه_ تو آهنگتو گوش کن. بعدش هم اگه دوست داشتی بگو این چندوقته کدوم..... بودی نه یه زنگی نه پیامی نه خبری ؟ زود تند سریع بتعریف.😕
شروع کردم کل این دو سه هفته رو تعریف کردم البته به جز اون حس و حال و آرامش.
به محض تموم شدن حرفام رسیدیم دم خونه خاله اینا و یاسی سوار شد
و نجمه دیگه فرصت اظهار نظر نکرد و بعد هم دو تا کوچه پایین تر خونه شقایق اینا. .
نجمه_خوب نظرتون با قلیون چیه ؟
همزمان همه باهم
_ صددرصد
نجمه_ پس به سمت قهوه خونه💨🚗
رفتیم بالا و تو یه قهوه خونه ☕️نشستیم. از شانس ما صاحب قهوه خونه از اون پسرای لات بود
و تخت کناریمون هم 4 تا پسر👥👥 اومدن نشستن.
شاید دخترایی بودیم که اصلا دین و حجاب و اینجور چیزا برامون مهم نبود ولی فوق العاده از رابطه با جنس مخالف بیزار بودیم👉
فقط من یه بار تجربش کردم😣☝️ و اون یه بار هم به
#بدترین_شکل با
#احساساتم بازی شد......
با صدای صاحب قهوه خونه برگشتم طرفش.
صاحب قهوه خونه _خوشگلا چی میل دارن؟
_خوشگل که هستیم ولی به تو ربطی نداره.😐
یکی از چهار تا پسری که کنارمون بودن
_ای جانم نگاه کن خانمی چه نازیم داره.
روبه اون پسره گفتم
_شما یاد نگرفتی تو کار مردم دخالت نکنی؟😠
پسره_ای جانم.خانم خوشگله بهت برخورد؟
_خفه شو عوضی.
پسره_جوووون
_زهرمار
یکی دیگه از دوستاش
_نوش جونمون اگه با دست شما قرار باشه نوش بشه.
صاحب قهوه خونه_اخ گفتی
_خفه شین عوضیا. 😠
پسره_ای واااای خانمم عصبی شد.
اومدم جوابشو بدم
که با صدای مردونه کسی پشت سرم........
#ادامه_دارد...
#کپی_بدون_نام_نویسنده_پیگرد_الهی_دارد
✍🏻نویسنده ح سادات کاظمی
💠 کپی با ذکر صلوات
🤲🏻اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@Dastanyapand
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺