💖📚داستان یا پند📚💖
بنــ﷽ــام خــ💖ـــدا.
جان نلسون رهیافته آمریکایی
یک صدای بسیار بلند در اواسط شب به من گفت “دعا (نماز) بخوان

خواب بودم و در نیمه های شب، صدایی را شنیدم که بسیار بلند بود و به زبان انگلیسی به من می گفت که عبادت کنم. به فکر فرو رفتم چون چنین اتفاقی تا کنون برایم رخ نداده بود و در آن هنگام با خودم گفتم که چگونه عبادت کردن را بلد نیستم؟
به گزارش سایت رهیافته (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان) ترجمه شادی پارسا/ اسم من جان نلسون است.۶۹ سال دارم. در سن دیگو کالیفورنیا متولد شدم. اولین فرد در خانواده بودم که وارد دانشگاه شدم.دهه ی ۶۰ بود و چرا من رشته ی فلسفه را انتخاب کردم؟!
این افکار او را به سمت جنون می برد چرا که به این می اندیشید که نتیجه چیست؟
(انگار صدایی درونی به او میگفت:تو با فلسفه به هیچ جایی نخواهی رسید و کاری نخواهی کرد!)
وقتی جوان بودم به عنوان یک کاتولیک مذهب رشد کردم وهنگامی که کلاس هشتم را به اتمام رساندم به این فکر افتادم که یک کشیش شوم به خاطر همین وارد معارف و آمادگی معنوی شدم.
ندای درونی
در دسامبر ۲۰۱۰ مسلمان شدم. دو حادثه که برایم اتفاق افتاد به منزله ی تلنگری برای بیدار شدنم از خواب در نیمه های شب بودند:
من خواب بودم. تنها زندگی میکردم و در نیمه های شب، صدایی را شنیدم که بسیار بلند بود و به زبان انگلیسی به من می گفت که عبادت کنم. به فکر فرو رفتم چون چنین اتفاقی تا کنون برایم رخ نداده بود و در آن هنگام با خودم گفتم که چگونه عبادت کردن را بلد نیستم؟ و سپس دو فکر از ذهنم عبور کرد: اولی آن بود که من باور (ایمان) دارم و دومی این که من تفکراتم را ارئه میکنم. پس چشمانم را بستم و به خواب فرو رفتم.

چهار یا پنج هفته بعد در اواسط شب صدایی را شنیدم که این بار به من میگفت بخوان و در آن زمان یک نسخه از قرآن در میز تختم داشتم که یک فرد پس از اولین بازدیدم از امارات متحده ی عربی آن را به من داده بود. من به آن نگاهی انداخته و بین روز های کاری ام کمی مطالعه اش کرده بودم اما این تنها استفاده ام از کتاب بود و پس از مدتی کنارش گذاشتم و روی میز تختم قرار دادم. بخاطر همین آنجا بود. چراغ را روشن کردم،کتاب را برداشتم و شروع به خواندنش کردم.در آن زمان بود که فکری به ذهنم خطور کرد. این کتابی نبود که تنها برای آرامش و یا بین روز های کاری بخوانی. چیزی در این کتاب است که تو باید آن را مطالعه کنی و این تمام هدف و منظور برای این اتفاق است به همین دلیل است که کتاب اینجاست. این آغاز رابطه ی بالغانه ی ما باخداوند است. این جایی ست که ما متوجه می شویم چه کسی هستیم، اوکیست و رابطه ی ما با او چگونه است.
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـه⚘
🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰📚
https://eitaa.com/joinchat/2162819174Cf3fe471b0e