✅دیباج هشتاد و ششم 🔶گفتگو کنیم! 🖊علی‌رضا مکتب‌دار 📌در نمایشگاه کتاب بیروت، یکی از دوستان که مسؤول غرفه‌ای ایرانی بود از من خواست با حضور در غرفه، با ناشری مسیحی درباره اسلام، به گفتگو بنشینیم. 📌با دوستم گرم صحبت بودم که پیرمردی خوش پوش و مرتب، با کت و شلواری کرمی رنگ و کراواتی خوش رنگ‌تر، با ادب و متانت وارد غرفه شد و پس از خوشامدگویی و تعارفهایی به سبک ایرانی، روی صندلی نشست. 📌زیبایی لبخند، چهره باوقارش را زینت کرده بود. بعد از تعارفات معمول، کم کم سر صحبت باز شد و اسلام شد موضوع محوری گفتگو. 📌البته آدم بی اطلاعی نبود، به هر حال صاحب و مدیر یک انتشارات در کشور آزادی باورها و اندیشه‌ها بود؛ اما با همه اینها، نگاه تنگ‌نظرانه او نسبت به پیغمبر اکرم (ص) مرا شگفت‌زده کرد؛ همان نگاهی که از گذشته‌های دور اربابان کلیسا و در دوران جدید، اربابان رسانه به خورد اذهان مخاطبان خود می‌دهند. 📌وقتی به او گفتم مسلمانان و‌مسیحیان باید بر محور نقاط مشترک با هم گفتگو کنند تا بدفهمی‌ها برطرف گردد، کمی به جلو خم شد و حالت زبان بدنش را جوری تنظیم کرد که با تندی جمله‌ای که می‌خواست بر زبان آورد، همخوانی بیشتری داشته باشد. 📌 با تندی گفت: کدام نقطه و محور مشترک؟! ما با یکدیگر هیچ نقطه مشترکی نداریم. 📌و ادامه داد: پیامبر شما، پیامبر تیغ و شمشیر بود! (و البته با این جمله می‌خواست بر وجه محبت و رحمانیت در آیین مسیحیت تاکید بیشتری داشته باشد.) 👇👇