💠 داستان شهیدی که ضد انقلاب جگرش را درآورد و به دندان کشید‼️ 2⃣ قسمت دوم ⭕️ سعید 75 روز زیر سخت ترین شكنجه ها بود. ابتدا به هر دو پایش نعل كوبیده و به این ترتیب برای آوردن چوب و سنگ به بیگاری می بردند. پس از دادگاهی شدن محكوم به شكنجه مرگ شد تا شاید اعتراف كند. اولین كاری كه كردند هر دو دستش را از بازو بریدند و چون وضع جسمانی اش وخیم شد برای معالجه او را به بهداری بردند تا اینکه از آن وضع درآمده و مدت زمان بیشتری بتوانند اش كنند. پس از آن معالجه سطحی، با دستگاه های برقی تمام صورتش را سوزاندند، سوزاندن پوست تنها مقدمه شكنجه بود به این معنی كه مدتی می گذرد تا پوست‌های نو بروید و آن وقت همان پوست‌های تازه را نیز می کندند كه درد و سوزندگی‌اش بسیار بیش از قبل بود و خونریزی شروع می شد و تازه آن وقت نوبت آب نمك بود كه با همان جراحات، داخل دیگِ آب نمك می‌انداختند!! تمام این مراحل را سعید وكیلی با استقامتی وصف‌ناپذیر تحمل كرد و لب به سخن نگشود او از ایمانی بسیار بالا برخوردار بود و مرتب قرآن را زمزمه می كرد. استقامت این جوان آن بی‌رحم‌ها را بیشتر جری می كرد. او كه دیگر نه دستی، نه پائی، نه چشمی و نه جوارحی سالم داشت با قلبی سوخته به درگاه خدا نجوا می کرد كه خدایا مپسند اینچنین در حضور شیاطین افتاده و نالان باشم، دوست دارم افتادگی‌ام تنها برای تو باشد و بس... ▫️خداوند دعایش را اجابت نمود. سعید را به دادگاه دیگری بردند و در آنجا محكوم به اعدام شد. زخمهایش را باز كردند و پس از آنكه با نمك مرهم گذاشتند داخل دیگ آب جوش كه زیرش آتش بود انداختند و همان جا با لبی که ذکر خدا را می گفت به شهادت رسید. ...اما این گرگ ها كه حتی از جسد بی‌جانش نیز وحشت داشتند، اعضای بدنش را مثله کردند و جگرش را درآورده و با زور به خورد ما كه هم سلولیش بودیم دادند و مقداری را هم خودشان خوردند و ...و مقداری از آن را هم برای امام جمعه ارومیه فرستادند. (غلامرضا حسنی، امام جمعه انقلابی ارومیه که با ضدانقلاب سر سازش نداشت و در بسیاری از نبردها با دشمن، خود اسلحه به دست می گرفت و با آنها می جنگید) 🆔 @Defa_Moqaddas