💠 خاطره ای از شهید حاج احمد نوزاد
🌱 فرمانده مخلص گردان مقداد
🔹عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه در تاریخ 18دی شروع شد و گردان مقداد در تاریخ 19دی وارد منطقه عملیاتی شد در تاریخ 20دی واردخط عملیات شد و روز 21دی به خط دشمن زد این در شرایطی بود که توی منطقه ای دشت رمل بدون حفا ظت سنگر صاف و قابل دید دشمن و در تیر رس مستقیم دشمن بود و در شرایطی بود که دشمن دو گردان رو محاصره کرده بود
این فقط از یک فرمانده دلاور بر می آمد که جلو حرکت کنه و نیروهایش به دنبالش در حرکت باشه
صحنه از آتش دشمن مثل جهنم بود ولی یرای دلاور مردانی مثل شهید نوزاد و جزمانی و بکشلو بهرامیو حاج مددی و اسماعلی و حاج اکبری و اثنی عشری و صید ابادی و غیره مثل بهشت بود
ساعت 7صبح به فرماندهی گروهان حاج اقای مددی وارد خط دشمن شدیم آتش با انواع اسلحه های دشمن سوی ما شلیک می شد به طوریکه خمپاره ها انقدر شلیک شده بود که دشت شده بود سوراخ سوراخ به طوری که گلوله های خمپاره در جای قبلی می خورد
با این آتش وارد خط دشمن شدیم
نیروهای به صورت دشتبان توی خط چیده شدند و نبرد سختی با دشمن شروع شد
دشمن مسلح به تانک های زیادی بود و نیروی خیلی زیاد که در مقابل ما صف ارائی کرده بود
هر کسی دیگه بود و دشمنو اینطور میدید شاید لرزه به تنش می افتاد
ولی شهید احمد نوزاد با اون صلابت و شجاعت و دید یک فرمانده بزرگ بدون اینکه پشت سنگر قایم بشه بالای سنگر بود بدون ترس از تیر و ترکش دشمن، بطوری که من چند بار گفتم حاج احمد بیا توی سنگر
می گفت: پس چطوری دشمنو باید رصد کرد از پشت خاکریز؟!! - خیلی حرفه ، این یعنی عین شجاعت و رشادت
درگیری ها به حدی بود که دشمن با تانکهاش نزدیک خاکریزهای ما می شد و مهمات ما منظور گلوله آر پی جی و گلوله خمپاره شصت تموم شده بود و با توجه به دشت بودن نه کسی جرات می کرد بره مهمات بیاره و نه میتونستن برامون بفرستن، فاصله هم تا پشت خط هزار و پانصد متر بود
حاج احمد گفت کی میره گلوله بیاره؟ تانک دشمن نزدیک خاکریزه!! شهید اصغر بهرامی به من گفت میای ما بریم؟ گفتم بریم
وقتی مهمات رو آوردیم تانکهای دشمن به خاکریرما چسبیده بودند
شهید نوزاد گفت سریع آر پی جی ها رو بردارین برین به شکار تانکها
چند نفر گلوله ها رو برداشتن به دنبال آر پی جی زن ها رفتند. نبرد جانانه با تانکها شروع شد. عراقی های بزدل که در اون غول های آهنی پناه گرفته بودند با دیدن شیرمردان بسیجی فرار را به قرار ترجیح دادند و به دنبال اون آتش سنگی بر روی نیروها فروکش کرد
— راوی: ززمنده گردان مقداد- لشکر27