پُر از لذت نتوانستم بعد از ادای فریضه نماز بخوابم.دو روزی هست که طهنه ام.از دیروز قصد داشتم روزنوشت را قلمی کنم.حال نداشتم.کمی ناخوش بودم.به قول طهنه ایها حالم "ناسات"بود.کم آوردم.بالأخره رفتم درمانگاه ارجمند.دکتر جوانی که محاسن او صورتش را جوانتر و حذاب تر کرده بود، آمد.ته لهجه ی مازنی او واضح بود.او می گفت اصالتاً اهل همین منطقه یعنی قزمچا پی هستند.ولی در قائمشهر زندگی می کند.او تجویز کرد حتما سرم بزنم. وقتی امروز پیامک ها را مرور کردم متوجه شدم ایشان باید اهل اندریه باشند.چون اسم عشریه به این روستای قشنگ کنار رودخانه ای منسوب است.خانه های کنار گذر آب. منبع آب را پر کردم.کلروینه کردم.و بعد از آن شروع کردم به آب دادن درختان گردو و سیب و شابرون و آلبالو و زرشک و بوته های گل محمدی . توله سگ هم دور و برم می پلکید.لوس بازی در می آورد.اینور و انور می پرید. طهنه بیش از هر زمان دیگری چشنواز شد.بوته های زرد رنگ ،کلِ "یور و یر" را به خود اختصاص دادند.خودخواهی همیشه بد نیست.بوته ی دیگر که برگهای آن بی شباهت به شوید نیستند، خوشه های  ارغوانی رنگ را بیشتر در معرض قضاوت قرار دادند.چون دخترکانی در کنار چشمه آب و کوزه بر دست و دوش با لباس الوان و دامنی پرچین و بلند .الان دیده می شود گلهای گل گاوزبان آماده است که چیده شود.خانواده گونه های چای طبیعی با بدنه ی پُرزگون  کنار هم دیده می شوند.امثال باید مبارک سالی باشد برای سردرختی ها.بازان خوب و غیاب یخ زدگی بهاره. بوته های سوزنی خاک شیر فت و فراوان. بعضی از نهال های دو ، سه ساله ی گردوی "فرنور"fernor سبز نشدند.برگه نزدند.به شاخه و تنه ی آنها دست کشیدم .صحبت کردم.خواستم مقاومت کنند.بیدار شوند.گفتم دوستان شما سبز و خوشرنگ شدند.تازه بعضی از آنها تک و توک حاصل دادند.اگر نتوانید سبز و سرحال شوید شکسته خواهید شد.دنیا برای شماست. نباید خاتمه پیدا کند.از ما گفتن! جریان آب صبحگاهی خوش لجن و آهنگین.درختانی که نزدیکتر به خروجی آب بودند سیراب شدند. طبیعت سبز و چرب و چیله است.فکر کنم باید خودمان را برای رنگ طلایی گون آماده کنیم. این ایام از خوش ترین ایام طهنه است.در حالیکه گله های گوسفندان در ارتفاعات با آوازِ خوشِ زنگوله حلقه وار می چرخند، بالاترین نقطه ی قله، لکه های برف حال و هوای سرد را برای مناطق ییلاقی بشارت می دهد. آفتاب از شرق بالا می آید.گرمایش، سوزش ملایم باد را روی پوست صورت و دستان با آستین کوتاه را می پراند. آنقدر پرنده ها می خوانند آدم در صوت و لحن داودی آنها غرق می شود. اگر بدانید صدای کبک چقدر تار زندگی را مرتعش می کند همانجا می نشینید و دلی از عزا در می آورید. پر از لذتم. پرپر شدن و سوخته شدن کودکان زیر چادر در غزه و رفح روحم را غمگین می کند. 👌مجتبی قشقاوی-روستای طهنه ۴۰۳.۳.۱۱ ✅آیدی کانال در شبکه ایتا EItaa.com/Didebandime ✅آیدی کانال در اینستاگرام https://instagram.com/didebandime?utm_medium=copy_link