* نورالله و عین الله* ⭕️دو برادر بودن که کت و شلوار می‌فروختن. *یکی نورالله یکی عین الله.* *نورالله* مسئول جذب مشتری بود و *عین الله* قیمت می‌داد و همیشه آخر مغازه می‌نشست. مشتری که میومد *نورالله* با زبان بازی جنس رو نشون می‌داد و قیمت رو از *عین الله* می‌پرسید: *داداش قیمت چنده؟* *عین الله* میپرسید: *کدوم یکی؟* *نورالله* می‌گفت که مثلا: *کت شلوار مشکی دکمه طلایی جلیقه‌دار... * *عین الله* می‌گفت: *820 تومن.* ولی *نورالله* باز می‌پرسید: *چند؟* دوباره بلندتر می‌گفت: *820 تومن.* *نورالله* به مشتری می‌گفت: *520 تومن.* مشتری که خودش قیمت 820 رو شنیده بود با عجله 520 میداد و میخرید... ❗️ 😁 همه فکر میکردن *نورالله* کَر هست... ❗️ اما در حقیقت قیمت کت و شلوار 320 بود... 🙄😳❕ و مردم به خیال یک خرید خوب زود می‌خریدن... ❗️ ✅بعدها این دو تا نامشون رو عوض کردن و گذاشتن .. و : در خرید بیشتر دقت کنید لطفا...❕🔻❕ 😳🙄چرا می گی⁉️ خُب چه کنیم بنظرت⁉️ هرچی میگیم: گرون شد وای نیستید؛ ...؛ بیشتر صف می‌کشید؛ می.......خَر........ید❗️