فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤پدرم را خدا بیامرزد مرد سنگ و ذغال و آهن بود سال‌های دراز عمرش را، کارگر بود، اهل معدن بود از میان ذغال ها در کوه عصرها روسفید بر می‌گشت سربلند از نبرد با صخره او که خود قله‌ای فروتن بود پابه‌پای ذغال ها می‌سوخت سرخ می‌شد دوباره کُک می‌شد کوره ای بود شعله‌ور در خود کوره ای که همیشه روشن بود بارهایی که نانش آجر شد از زمین و زمان گلایه نکرد دردهایش یکی دوتا که نبود دردهایش هزار خرمن بود از دل کوه‌های پابرجا از درون مخوف تونل‌ها هفت خوان را گذشت و نان آورد پدرم که خودش تهمتن بود... 🖤تقدیم به خانواده کارگران عزیز، زحمتکش و مظلوم معدن‌ِطبس😭