فوق قاعده فطرت انقلاب فاطمی، انقلاب فطری 🔰 بخش اول 💢 الله جل‌جلاله کلماتی را به آدم علیه‌السلام القاء کرد تا مبتنی بر آن‌ها توبه کند و بازگشت نماید: «یا حمید بحق محمد (ص)، یا عالی بحق علی (ع)، یا فاطر بحق فاطمه (س)، یا محسن بحق‌الحسن (ع)، یا قدیم‌الاحسان بحق‌الحسین (ع)» 💢 در بین این عبارات، عبارت «یا فاطر بحق فاطمه سلام‌الله‌علیها» این‌گونه می‌نماید که گویا بایستی ارتباطی بین فاطر بودن الله با حضرت فاطمه (س) باشد و از «فطرة الله التی فطر الناس علیها» این‌گونه به نظر می‌رسد که «فطرة الله» که الله مبتنی بر آن ناس را فاطر و خالق بوده است حقیقت وجود باعظمت حضرت فاطمه زهرا (س) است 💢 فَطَرَ الناس علیها که خدا فرموده طبق تأویل ادب، باطن فطرت زهراست 💢 یعنی باطن و حقیقت فطرت الهی، حضرت فاطمه (س) هستند و فطرت الهی آن سرشت، حقیقت، نهاد، سرچشمه، اصل و مبدأیی است که الله مبتنی بر آن ناس را فاطر و خالق بوده است 💢 در حدیث کساء می‌خوانیم حسن و حسین علیهما‌السلام ثمره فؤاد فاطمه (س) هستند. فؤاد مهمترین ساحت انسان بر بستر فطرت است که از آن به چشم دل یاد می‌شود و محل تجلی فرقان یعنی فرق‌گذاری بین حق و باطل و محل روئیت حق و باطل است. در حقیقت فؤاد، چشم و چراغ فطرت است. بنابراین حضرت فاطمه (س) باطن و حقیقت فطرت الهی هستند که الله، ناس را مبتنی بر آن فاطر و خالق بوده است و حسن و حسین (ع) ثمره فؤاد ایشان هستند. یعنی حسن و حسین (ع) ثمره و میوه چشم و چراغِ (فؤادِ) فطرت الهی «فاطمه (س)» هستند که الله، ناس را مبتنی بر آن فاطر و خالق بوده است 💢 از این‌جا حقیقت این عبارتی که انسان اباعبدالله الحسین (ع) را با آن مخاطب قرار می‌دهد و جز با این ذکر دل انسان در مورد حسین (ع) آرام نمی‌گیرد که: حسین جان، حسین جاان، حسین جااان این‌گونه به نظر می‌رسد که حسین (ع) ثمره و میوه چشم و چراغِ (فؤادِ) فطرت الهی «فاطمه (س)» است که مبتنی بر آن، الله، ما (ناس) را فاطر و خالق بوده است یعنی حسین؛ جان و روح و روان خودِ ماست. حسین؛ حقیقت خود ماست حسین ثمره و میوه فؤادِ باطن و حقیقت فطرت الهی ماست 💢 در حقیقت اگر ما نیز مانند آدم (ع) به فطرت الهی خودمان که مبتنی بر آن فطر و خلق شده‌ایم توبه و بازگشت نماییم، به حضرت فاطمه (س) بازگشته‌ایم که باطن و حقیقت فطرت الهی هستند و ثمره و میوه چشم و چراغِ (فؤادِ) فطرت الهی «فاطمه (س)» حسن و حسین (ع) هستند 💢 پندار ما این است که انقلاب اسلامی با امام خمینی (ره) در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ آغاز شده است و در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به پیروزی رسیده است حال آن‌که انقلاب اسلامی در ۱۸ ذی‌الحجه سال ۱۰ هجری قمری در غدیرخم با امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام آغاز شد و در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ با امام خمینی (ره) در حوزه و فاز سیاسی و در کشور ایران به پیروزی رسید و منجر به تشکیل جمهوری اسلامی ایران گردید و انتهای آن پیروزی انقلاب اسلامی در تمامی فازها و حوزه‌ها؛ (سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، علمی، هنری، ورزشی و...) و در سراسر جهان است که بایستی منجر به تشکیل جمهوری اسلامی در هر یک از این فازها و حوزه‌ها و در تمامی کشورهای جهان گردد که از بهم پیوستن این جمهوری‌های اسلامی در تمامی این فازها و حوزه‌ها و در تمامی کشورها و سرزمین‌ها، تمدن اسلامی شکل بگیرد که همانا مقدمه ظهور و حکومت حضرت مهدی (عج) است که مفصلاً در مبحث «انقلاب اسلامی قلب و قلب انقلاب اسلامی» ذیل سرفصل مباحث اندیشکده اطمینان در این حوزه بحث شده است 💢 از آن‌جایی که عقل را رسول درونی و فطرت را قرآن درونی نامیده‌اند و حقیقت قرآن در شب قدر نازل شده است، همان شبی که حقیقتش حضرت زهراست و حضرت زهرا (س) باطن فطرت است، این‌گونه به نظر می‌رسد که منظور از حقیقت قرآن که در شب قدر نازل شده و منظور از این‌که حقیقت شب قدر حضرت زهرا (س) است این است که حقیقت شبی که در آن حقیقت قرآن نازل شده است، حضرت زهرا (س) هستند یعنی همان باطن فطرت؛ همان فطرتی که الله، مردم را مبتنی بر آن خلق کرده (فطرة الله التی فطر الناس علیها). یعنی حقیقت شب قدر، فطرت الهی است و در شب قدر فطرت الهی نازل شده است 💢 اگر فطرت، قرآن درونی است پس قرآن هم، فطرت بیرونی و متجلی است و حقیقت و قدرِ فطرت، قرآن و شب قدر حضرت زهراست حضرت زهرا (س) فطرت، قرآن و شب قدرِ متجلی است حضرت زهرا (س)، قدر و سنجه فطرت، قرآن و شب قدر است 💢 شاید معنی این‌که رضایت الله در رضای فاطمه (س) و خشم الله در خشم فاطمه (س) است این باشد که حضرت زهرا (س) اسوه، الگو، سنجه، میزان و قدری است که انحراف از ایشان، انحراف از فطرت و قرآن است و شاید نقطه اشتراک قرآن و عترت در حدیث ثقلین فطرت باشد که حضرت زهرا (س) همان فطرت متجلی است و قدر و سنجه‌ای است که انطباق با/یا انحراف از فطرت را می‌سنجد ✍️ احسان فرشاد 🔰 در همه شبکه‌های اجتماعی با همین آی‌دی: 🆔 @EhsanFarshadEF