داستان _عبرت_آموز_
#تاوان
🌹
سرگذشت مهدی ازتهران 🌹
#پارت_اول
من مهدی ۳۷ساله و ساکن تهران هستم……البته اصالتا و متولد یکی از شهرستانهای آذری زبان کشورمون…..
سه تا خواهر بزرگتر و یه دو برادر کوچکتر از خودم دارم…..
شغل پدرم بقالی بود و یادمه از بچگی بعداز مدرسه میرفتم پیشش تا کمکش کنم و یه پولی ازش بگیرم…..
درسم خیلی خوب بود و عاشقانه و با عشق مطالب کتابهارو میبلعیدم…..بقدری درسخوان و مودب بودم که تمام معلمها دوستم داشتند و همیشه راهنمایی میکردند تا حتما کنکور بدم و دانشگاه برم…..
با توجه به اینکه تمام مدت سرم توی کتاب و درس بود ،،بحران دوران بلوغ رو متوجه نشدم و تا چشم باز کردم دیدم دارم برای کنکور آماده میشیم…………..
خیلی سخت درس میخوندم تا حتما بهترین رشته و بهترین دانشگاه تهران قبول شم……
بالاخره روز کنکور رسید و رفتم سر جلسه ی آزمون………وقتی پاسخنامه رو دادم خیلی خوشحال بودم که کنکور رو عالی گذروندم و مطمئنا قبول میشم……
بعداز کنکور برای اینکه یه کم پول برای دانشگاه پس انداز کنم رفتم سرکار…..
سه ماه تابستان رو کار کردم و تمام پولمو پس انداز کردم……
بالاخره نتایج کنکور اومد و همونطوری که حدس میزدم دانشگاه تهران رشته ی مهندسی قبول شدم……
ادامه در پارت بعدی 👇
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir