🤝♥️ _:پس اون همه در..دایی که من داشتم به خاطر همین بود. _:فقط،سه باراین کارو کردم باور کن !_:من دیگه یه لحظه هم اینجا نمیمونم ..تمام تنم بوی تع.فن گرفته ..دو هفتس از درد نمیتونم بشینم ..بلندشم ..خیلی عوو .ضی تا اینو گفتم حبیب یهو زد تو گوشم ولی منم از سر عصبا.نیت. نتونستم خودمو کنترل کنمو  منم طلبکار بودم ازش .محکم زد م تو دهنش, حبییب چشمهاش گرد شد.  صورتش کبو.د شد! از گلوم گرفت منو چسبوند به دیوار _:تو چیکار کردی سلیطه؟  تو زد.ی تو دهن من ؟  هاااا, درحالی که داشتم خفه میشدم راضی به معذرت خواهی نشدم.دیگه داشتم بسختی نفس میکشیدم که حبیب ولم کرد_:حیف که الان باید برم برمیگردم به حسابت میرسم ! اینو گفت و با عجله رفت جوری که یادش رفت در حیاط رو قفل کنه ادامه پارت بعدی👎 😍😊 @Energyplus_ir