🤦‍♂درد دل ایثارگر دفاع مقدس🤦‍♂ نکته: این متن خیلی قشنگه با دیده دل بخوانید. نسل انتقالی به پایان راه نزدیک می‌شود: نسلِ رو به اتمام و پر ماجرای ما، نسل تربیت‌ شده در قبل از انقلاب، اگر متوسط سن رزمندگان دفاع مقدس را ۲۳ سال در نظر بگیریم و هشت سال دفاع مقدس محاسبه کنیم، سن متوسط بازماندگان دفاع مقدس (رزمندگان، جانبازان و آزادگان) در سال۱۴۰۲ باید عددی حدود ۶۰ تا ۶۲ سال باشد، البته آسیب‌های روحی و جسمی وارده به این افراد، آنان را مشابه مردانی ۷۰ تا ۸۰ ساله (بسته به نوع و شدت آسیب‌های روحی و جسمی) نشان می‌دهد. دیگر خبری از والدین شهدا نیست، تقریبا پدران و مادران شهدا به آخرای خط رسیده‌اند و جمعیت بسیاری از آنان به فرزندان شهیدشان پیوسته‌اند. بتدریج جانبازان، ایثارگران و رزمندگان بار و بندیل سفر را می‌بندند تا به رفقای آسمانی خود بپیوندند، تقریبا هر روزه در هر کوی و برزنی صدای لا اله الا الله را برای تشییع این خون‌ داده‌ها و خون دل خورده‌ها می‌شنویم. تا بیست سال آینده، اگر خبرنگارانی هوس مصاحبه و گفتگو با یکی از رزمندگان زنده‌مانده از جنگ و دفاع مقدس را داشته باشند، باید شهر به شهر، کوه به کوه و دیار به دیار، روزها و ماهها بگردند، تا شاید بتوانند یک کهنه‌ رزمنده پیر را، که شاید برخی از آنان نای سخن گفتن ندارد پیدا کنند تا مصاحبه‌ای نمایند. ما بی‌نظیرترین نسلیم! ما نسل انتقالیم. آخرین بازمانده‌های نسل سنتی، و اولین اهالی دهکده مجازی نسل مدرن. ما با تمام سختی‌هایی که داشته‌ایم نسلی بی‌نظیریم. نسلی هستیم که هم خانواده‌ی پر جمعیت را تجربه کردیم و هم خانواده کم‌جمعیت تک فرزندی را دیدیم. نسلی هستیم که عمو، عمه، دایی و خاله برایمان بسیار پررنگ بود، و نسلی را دیدیم که کم‌کم با آن غریبه شدن . نسلی هستیم که همسایه و هم‌محله‌ای بخش مهمی از خاطراتمان بود، و نسلی را دیدیم که در یک آپارتمان چند واحدی، کسی کسی را نمی‌ شناسد. نسلی که گروه‌های گفتگویمان، جمع شدن‌هایمان داخل کوچه بود، و نسلی را دیدیم که با ایسنتاگرام و واتساپ و تلگرام، جمع‌های مجازی تشکیل دادند اما سال تا ماه یکدیگر را نمی بینند و بعضاً نمی‌ شناسند. نسلی که روزها و هفته‌ها در خانه‌ی پدربزرگ و عمو و دایی و…می‌ ماندیم، و نسلی را دیدیم که بعد از دو ساعت مهمانی در خانه‌ی پدربزرگ و عمو و دایی، در گوش پدر و مادر غر می‌زند که چرا نمی‌ رویم؟  نسلی هستیم که تماشای آلبوم‌های خانوادگی، یکی از سرگرمی‌های مهمان‌هایمان بود، و نسلی را دیدیم که هزاران عکس بی‌حس را در حافظه گوشی و کامپیوتر ذخیره می‌کند و هرگز هوس نمی‌کند آنها را بار دیگر ببیند. نسلی که در پذیرایی خانه‌هایمان فقط پُشتی و بالش‌ بود، اما با کلی مهمان و نسلی را دیدیم که مُبل، بخش زیادی از فضای خانه‌شان را اِشغال کرده است و کسی نیست روی آنها بنشیند. ما نسلی بی‌نظیریم! ما جنگ دیده‌ایم، آژیر قرمز شنیده‌ایم، دشمن بی‌رحم دیده‌ایم، بمباران و توپ و تانک و موشک دشمن دیده‌ایم. ما بیرحم‌ترین موجودات تاریخ را دیده‌ایم، داعش را تجربه کرده‌ایم و از آن طرف مردِ میدان را داشته‌ایم(شهدا و جانبازان را) ما با همه‌ی نسلها فرق داریم. ما بی‌نظیرترین نسلی هستیم که نه قبلاً وجود داشته و نه بعدها به وجود می‌آید. در زمان ما سرای سالمندان اسمی نا آشنا بود، اما امروز در هر شهر و محله‌ای تابلوی این مراکز خود نمایی می‌کند. ما نسل انتقالیم. آخرین بازمانده‌های نسل سُنّتی و اولین اهالی دهکده‌ی مجازی نسل مُدِرن. ما با تمام سختی‌هایی که داشته‌ایم نسلی بی‌نظیریم. اگر دو باره جنگی شروع شد و ما نبودیم از قول ما رزمندگانِ دیروز به رزمندگانِ فردا بگوئید: در حین مبارزه با دشمنِ متجاوز، به بعد از جنگ هم بیاندیشید. مبادا ارزش‌ها در خاکریزها جا بماند، و ارزش‌ها، مثل امروز، برخی موارد عوض شود و عوضی‌ها ارزشمند شوند. می‌بینید که چگونه ما را غریبه می‌پندارند! آن روزها قطار قطار می‌رفتیم ولی واگن‌ واگن بر می‌ گشتیم. راست‌ قامت میرفتیم کمر خمیده بر میگشتیم. دسته دسته می‌رفتیم، تنها تنها بر می‌ گشتیم. بی‌ هیچ استقبال و جشن و سروری. فقط آغوش گرم مادری چشم انتظارمان بود، و دیگر هیچ! اما مردانه، ایستادیم. باور کنید که ما هم دل داشتیم، خانه و خانمان ‌داشتیم. اما با دل رفتیم، بیدل برگشتیم. با یار رفتیم، با بار بر گشتیم. با پا رفتیم، برخی هامون افقی و یا با عصا برگشتیم. با عزم رفتیم با زخم برگشتیم. با شور رفتیم با شعور برگشتیم. ما اکنون پریشانیم. اما پشیمان نیستیم. ما همان کهنه‌ رزمندگانِ