🔻پینوکیو ساده‌لوح بود و همیشه در مذاکره با گربه نره و روباه مکار کلاه سرش می‌رفت. او یک بار به پدر ژپتو دروغ گفت و دماغش دراز شد. پینوکیو مدتی به شهر فرنگ رفت و آنقدر به بازی‌های آنجا خو گرفت، که درازگوش شد و وقتی برگشت، دُم درآورده بود. 🔺آقای سازندگی! می‌سازی بساز، اما در انتخاب سوژه‌هایت دقت کن تا نقش‌ها را جابجا ترسیم نکنی. گردن جلیلی از مو باریک‌تر است و کُتِ دیپلماسی التماسی، بر قامت او زار می‌زند. ضمنا آنها که چشم دیدن واقعیت‌ِ تقریبا هیچِ را ندارند، به راحتی جای "نامزد" و "نامرد" را عوض می‌کنند! ✍ @FANUSESHAB