این جمعه هم گذشت و تو نیامدی سلام امام خوبیها. سلام بردل مهربانت. سلام بر غربتت و سلام بر اشکهای جاری بر چهره ات از گناه شیعیان. میدانم ک بارها شیشه دلت را ب سنگ جفای گناهانم شکسته ام و هربار دست ب دامانت شده و پشیمان شده ام، چ کنم اخر این شیطان نفسم عجیب با اسب سر کشش، میتازد و من افسارش را از دستم رها شده میبینم، اما خووووب میدانم ک بزرگی فقط از بزرگانی چون شما و اجدادتان برمی اید و بس،. بزرگی از ان شماس ک هر هفته، بر کارنامه ام مینگرید و اشک میریزید و باز هم، دعایمان میکنید. بی شک گذشت اجدادتان، در دل شما ب ودیعه نهاده شده، تا از الطاف بینهایت شما، شیعیانتان، فیضی وصف ناپذیر عایدشان گردد، شاید خجل ازاینگونه، مسلمانیشان، پل های شکسته، پشت سرشان را، ترمیم کنن و باز گردند از این بی نهایت گناه،. امام مهربان، میدانم باز هم مثل همیشه، برای این دل، دعا میکنید.ممنونم از این همه بزرگی.. دعا کن بیش از این نشکنم دلت را، بشویم غبار گناهانم را، و پر شوم از عطر یاس و پیچک وجودتان، چنان بیتابت گردم ک همچون خضر نبی آواره کوه و بیابان گردم و چنان مشتاق گردم ک تمام شوم در بزرگیتان وچنان شستشو دهم این دل را، ک دیگر هییییییچ اثری نماند از رد پای اسب راهوار نفس سرکشم، چنان لنگ شود و پای مقصدش، بشکند ک حتی نتواند رخنه و روزنه ای را بیابد برای ورودش... ای مهربان، ای مشفق، ای تابیده در دلم، نورت:میگویند تا امدنت، چند صبایی بیشتر نمانده و من بیتاب این گذرم.... کاش شیشه عمرم ب سنگ اجل نشکند وچنان غبار بشویم از قلب تیره و تارم، ک لایق شوم تا در رکابت ب نوکری ، خدمت کنم و در زلال آبی مهرت، وضویی سازم و ب نماز عشق، برخیزم. قنوتی از جنس سبزمناجات، سر بر سجده نیاز، راز گویم ب درگاه ان بی نیاز، آن دوست...