همسر شهید محمد رضا اسماعیلی از چگونگی با خبر شدن شهادت همسرش می‌گوید 🔹با محمدرضا تماس گرفتم و جویای احوالش شدم گفت در حال گشت هستم و هر زمان به پاسگاه برسم با شما تماس می‌گیرم. نمی‌دانستم ۲۰ دقیقه بعد از این تماس، او شهید خواهد شد. به امید تماس محمدرضا بودم، همه کار‌های خانه را انجام دادم. غزاله را خواباندم، اما باز هم خبری از محمدرضا نشد. " 🔹محمدرضا به من قول کربلا و زیارت امام حسین (ع) را داده بود، قرار بود بعد از آخرین مأموریت گذرنامه‌اش را بگیرد و به زیارت کربلا برویم. او رفت به زیارت ارباب و سر بر بالین ایشان نهاد و من و دختر سه ساله‌اش غزاله را تنها گذاشت. غزاله بهانه بابا را می‌گیرد. گاهی بند دلم پاره می‌شود. وقتی تلفنم زنگ می‌خورد، دخترم می‌گوید، مامان باباست؟! چرا بابا نمیاد خانه. امیدوارم شهید کمک کند تا دخترش را که خیلی بابایی بود در مسیر الهی و در راهی که دوست داشت تربیت کنم." 💡@FANUSESHAB