.
مردم علیه روحانیت بود؛ اما امروز که دستگاه علیه روحانیت است، مردم با شما هستند، پس شما مشکلی ندارید.» خیلی نصیحت کردند و دلداری دادند. بعد
درآخر فرمودند که تعدادی جلسات در قم تشکیل شود و اسمش را گذاشتند مباحثات جمعی یا کمپانی. چهار جلسه بود که بیشتر شاگردان حضرت امام این جلسات را برپاداشتند. یکی از آن جلسات را ما توفیق داشتیم؛ پنج نفر بودیم در خدمت جناب آقای مصباح که جلسات در آن شرایط خاص تشکیل می شد. البته بعد مجددا رژیم همه ما را با تبعید و زندان پراکنده کرد. یکی از آثار آن جلسات چاپ شد که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، اولین نسخهاش را خدمت امام بردم و گفتم این اولین اثر آن جلسهای است که شما اصرار فرمودید؛ بحث کرده و به اینجا رسیده است. هم مباحث فکری بود و هم مباحث فلسفی و قبل از آن در همین شهر قم کارهای انقلابی عظیمی انجام شد که سه چهار نفر از دوستان از جمله آقای مصباح بودند که وقتی صبح همه میآمدیم، میگفتیم این نشریه از کیست؟ این نشریه کجا بوده است که داخل همهی حجره ها انداختند؟ و همه میخواندند. در حالی که تهیه کنندهی آن همین تعداد بودند و بخشی از آن به قلم مقدس همین استاد بزرگوار، حضرت آیت الله مصباح بود. این شخصیت روحانی و بزرگوار که همیشه مدافع انقلاب بوده است؛ مدافع اسلام بوده است؛ حوزهی علمیه مقاومتش را میشناسد. امروز یکی از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی است. در حقیقت یک استاد شناخته شده، یک روحانی وارسته، یک روحانی شایسته که زندگی شخصی او در حد زندگی افراد متوسط و متعارف است. هدف، آقای مصباح و امثال آقای مصباح نیست. هدف اصلی رهبری و بالاتر از رهبری، حاکمیت دین است. منتها قدم به قدم، دشمن این کار را میکند. اول بازوهای رهبری را و بعد خود رهبری را هدف قرار می دهند، و بعد اصلا حاکمیت اسلام را هدف میگیرند.»
حجتالاسلام والمسلمین رحیمیان، نماینده ولی فقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران
«امام(ره) نسبت به تأسیس برخی مدارس و مؤسسان آنها برخورد منفی داشتند؛ مثلا در قبال پیشنهادی که از سوی آقای منتظری خدمت امام نقل کردم که امام 10میلیون تومان کمک کند تا مدرسه دارالشفاء توسعه یابد و سالن ساخته شود، امام نه تنها جواب مثبت ندادند بلکه چند بار تکرار کردند «من خوف این را دارم که...» یا در پاسخ نامه یکی از کسانی که استجازه کرده بود از وجوهات برای ساختن مدرسه علمیه استفاده شود، باز هم با تعبیر تندی جواب منفی دادند. یا در پاسخ به استجازه برای تأسیس کتابخانه مذهبی، فرمودند: «من چه میدانم میخواهند چه کتابهایی در آنجا تهیه کنند» و به این ترتیب جواب منفی دادند. اما با توجه به همه حساسیت و تحفظی که در این موارد داشتند، تا آن جا که به یاد دارم، درخصوص موسسه تحت مدیریت آیت الله مصباح تنها موردی بود که امام علاوه بر شهریه عمومی که برای طلاب پرداخت میشد، هزینه و بودجه موسسه را هر ماه طی صدور چکی به نام آقای مصباح پرداخت میکردند که این مطلب حکایت از اطمینان کامل امام به عملکرد علمی و سیستم آموزشی آقای مصباح داشت. نسل انقلاب هیچگاه مناظرات آقای مصباح با سران و اندیشمندان کمونیست و مارکسیست و تفوّق و قدرت علمی ایشان را فراموش نخواهد کرد. تبحر و تسلط کم نظیر آیت الله مصباح در تمام معارف و علوم اسلامی از ایشان شخصیتی ساخته که رهبرانقلاب، ایشان را پرکننده جای خالی علامه طباطبایی و شهید مطهری دانستند. این از عجایب روزگار ما است که شخصیتی را که در عمده آثارش، اصول خط امام از قبیل عدم جدایی دین از سیاست و ولایت فقیه موج میزند، متهم به ارتباط با جریان منحرفی میکنند که نماد جدایی دین از سیاست است. »[9]
حجتالاسلام سید حمید روحانی، مورخ برجسته نهضت امام و روحانیت
آیتالله مصباح از شاگردان امام بودند. من هم از سال 1340 با ایشان آشنا بودهام و از همان ابتدا نه تنها نسبت به امام علاقهمند بودند که ارتباط ایشان با امام جنبه مرید و مرادی داشت. از عرفان امام لذت میبردند. ایشان یکی از افرادی بودند که موجب آشنایی و ارادت من به امام شدند و پس از فوت آیتالله بروجردی در آن شرایطی که حرمتشکنیها و بیبند و باریها در قم داشت آغاز میشد، آقای مصباح متنی خطاب به مراجع تهیه کردند که به صورت طومار از فضلا و طلاب امضا گرفتیم و برای مراجع فرستادیم. در پی آغاز نهضت امام نیز ایشان با توجه به موقعیت علمیشان با نشریه «بعثت» همکاری میکردند اما چون دیدند که این نشریه با تفکرات امام هماهنگی کامل ندارد، جدا شدند و خودشان نشریه «انتقام» را بیرون میآوردند. عاملی که برخی مبارزین قبل از انقلاب را نسبت به آقای مصباح ناراحت کرد این بود که چرا آقای مصباح در جریان تایید سازمان مجاهدین خلق با آن ها همراهی نکردند. آقای مصباح، منافقین را زودتر از دیگران شناختند و به پیروی از امام، از آنها حمایت نکردند و حرکتی که به نفع منافقین تمام میشد را محکوم میکردند.