📖 چند بیت از غزلیات آن مرحوم
گر ز چشم آن مه خورشید شمایل برود
رود از چشم، محال است که از دل برود
مهر او با گل من در ازل آمیخته شد
آن چه با هم شده آمیخته مشکل برود
بر مه روش چو پروانه و پروین دل خلق
گرشبی شمع صفت جانب محفل برود
نه چنان کشتی من در یم غم طوفانی است
که بشاید خبری زو سوی ساحل برود
آتش عشق تو آب و گل من داد به باد
عشق با حسن محال است مقابل برود
@Fahma_KanoonTaha