هیئت‌ فاطمیون‌ قم "خواهران"
بہ‌جایے‌رسید‌که سرشو‌گذاشت‌روی‌سر‌اسب... خون‌فرق‌شکستش‌جلوے‌چشم‌اسبو‌گرفت کربلاهمش‌بیابون‌بود‌کوچه‌ن
یک‌دفعہ‌علے‌فریازد بابا💔 آقا‌با‌شتاب‌رفت‌بالاے‌سرش هفت‌قدم‌قبل‌تر‌اقام‌بازانو ‌ازروۍ‌ذالجناح‌افتاد.... دستشوگرفت‌کمرشو‌روی‌زانو‌ رفت‌جلو «وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى‌خَدِّهِ» صورت به صورت علےگذاشت اخخ نگم برات‌از دل‌حسین...😭