هدایت شده از ✔ ترفند | Tarfand
👀زن ملا مشغول پَر کندن چند مرغ بود. گربه ای آمد و یکی از مرغ ها را قاپید و فرار کرد. زن فریاد زد: ملا، گربه مرغ را برد. ملا از توی یکی از اتاق ها با صدای بلند گفت: قرآن را بیاور! گربه تا این را شنید مرغ را انداخت و فرار کرد گربه های دیگر دورش جمع شدند و با افسوس پرسیدند: تو که این همه راه مرغ را آوردی چرا آنرا انداختی گربه گفت.... ⬅️ ادامه داستان... ➡️