🤱
#شبنشینی_مادرانه 35
سلام
🌤اون روز صبح خیلی سرحال نبودم و به خاطر بی خوابی شبانه زینب کوچولوی ۶ ماهه ام هنوز احساس خواب آلودگی میکردم 😴
👈و خیلی هم انگیزه کار کردن نداشتم شاید به خاطر خستگی شب قبل بود که خونه با همون شاهکار خلق شده بچه ها، دست نخورده به روز بعد منتقل شده بود 😬
و این یعنی یکی دو ساعتی بشین و پاشو و خرده ریز جمع کردن!😑
یک سری از ظرفها باید جابه جا میشد...
کلی ظرف کثیف هم توی آشپزخونه انتظارم رو میکشیدند...🤭
ماشین لباسشویی پر بود و چند دستی لباس منتظر خالی شدن و دوباره پر شدنش بودند...👚🧥
چایی را باید دم میکردم..☕️
نان را گرم ...
غر غر های فاطمه را تحمل میکردم که دنبال جورابشلواری خالخالیش میگشت و پیدا نمیکرد و میخواست اول صبحی روسریش را سرش کنم و بریم خاله بازی!😯
"دخترم از اون طرف اتاق می گفت مااامااان گشنمه. چی داریم تویخچال ؟؟"🍞🍳
:"راستی مامان اگه یادتون باشه دیروز نون و پنیر خوردیما امروز تخم مرغ بخوریم"🍳
: "همسرم میگفت خانم یادم رفت دیشب بگم باید امروز ناهارم رو ببرم، جلسه داریم و دیر برمیگردم .😧
🆔
http://eitaa.com/joinchat/1830486034C0973355358
📃۩2⃣4⃣1⃣9⃣۩