2. پرخاش خیالی؛
برای پرخاش خیالی میتوان به خیالپردازی درباره کتک زدن کسی یا نوشتن داستانی خشونتآمیز[13] و استفاده از اسباببازیهای پرخاشگرانه مثال زد، که برخی معتقدند اسباببازی هفتتیر، خشونت را در کودکان کاهش میدهد. همچنین در سالهای 1960 و 1970، درمانهای مبتنیبر تخلیه هیجانی خیلی رواج داشت. در جریان درمان، وقتی بیمار پرخاش میکرد، از او میخواستند که روی بالش مشت بزند و با صدای بلند نارضایتی خود را بر زبان آورد تا "شیطان" از وجود او خارج شود، تنشهایش بیرون بریزد و نهایتاً سلامت خود را باز یابد. عقیده بر این است که با تماشای فیلمهای خشونتآمیز یا تیراندازی به طرف عکس دشمن نیز میتوان ناراحتیها را بیرون ریخت و به آرامش رسید. اما سوال اینجاست که: آیا واقعاً چنین است؟[14] تعدادی از تحقیقات نشان میدهد، پرخاش خیالی، احتمال پرخاشهای آتی را افزایش میدهد، زیرا پرخاش خیالی، افکار پرخاشگرانه به وجود میآورد و افکار پرخاشگرانه، رفتار پرخاشگرانه را تقویت میکند. به عبارت دیگر، افکار پرخاشگرانه، برای رفتار پرخاشگرانه، پاداش به حساب میآید.[15]
3. پرخاش واقعی؛
به معنی إعمال پرخاشگری مستقیم چون حمله به کسی، صدمه زدن به او، ناراحت کردن او، ناسزا گفتن به او و جز اینها.[16] پرخاش واقعی نیز بیشتر از پرخاش خیالی پالایش روانی به همراه نمیآورد بهعلاوه همواره این خطر را دارد که خشونت را به اوج خود برساند. زیرا به نظر بروکوویتز (1993)، دو عامل موجب میشوند که خشونت اوج بگیرد:
1. بالا بودن سطح برانگیختگی
2. کاهش بازداریها
و پرخاش واقعی، سطح برانگیختگی را بالا میبرد و بازداریها را کاهش میدهد. مثلاً زن و شوهرها، هر اندازه بیشتر ناسزا بگویند، بیشتر برانگیخته و کمتر بازداری خواهند شد. این دو عامل، ظهور خشونت را مساعد میکنند نه اینکه آن را کاهش دهند.[17] متداولترین یافتهها تاکنون، میگویند هنگامی که مردم به اعمال پرخاشگرانه مسقیم مبادرت میورزند، این اعمال تمایل آنان را به رفتارهای پرخاشگرانه در آینده، افزایش میدهد.[18]
رسانهها: در کشاکش فرضیه پالایش (کاتارسیس) و فرضیه انگیزش
توجه به تأثیر اجتماعی رسانههای جمعی از دهه 1920 جنبه آشکاری به خود گرفت. بسیاری از منتقدان طی این دهه، فیلمهای سینمایی را به داشتن تأثیر منفی بر کودکان متهم کردند و مطالعات فراوان در زمینه تأثیرهای ضداجتماعی تماشای تلویزیون و فیلمهای سینمایی تا کنون انجام شده است.[19]
یکی از نخستین ملاحظات نظری در بحث تأثیر خشونت رسانهای، مناقشه میان طرفداران مفهوم پالایش در مقابل مفهوم انگیزش بود. رویکرد پالایش بر آن است که تماشای برنامههای خشن در رسانهها، بیان تخیلی اعمال خصومتآمیز پرخاشگری را کاهش میدهد، زیرا شخصی که خشونت را در سینما یا تلویزیون تماشا میکند از تمایلات تهاجمیاش کاسته میشود. این نظریه برای مدیران صنعت رسانه آشکارا جالب است، زیرا به طور ضمنی این مفهوم را با خود دارد که عرضه نمایشهای تلویزیونی خشونتآمیز اقدام اجتماعی مثبتی است. نظریه انگیزش استدلالی مخالف آن را ارائه میدهد: تماشای خشونت برانگیزاننده پرخاشگری بیشتر در بیننده است. یافتههای پژوهشی این عرصه چندان حمایتی از مواضع پالایش نشان ندادهاند. در واقع چند مطالعه کاهش رفتار پرخاشگرانه را بعد از تماشای محتوای خشونتآمیز مشاهده کردهاند، اما این نتایج ظاهراً محصول دستکاری در طرح پژوهش بوده است. اکثریت قریب به اتفاق مطالعات، شواهدی دال بر تأثیر انگیزشی یافتهاند.[20]
پس از چاپ و انتشار اولین گزارش در مورد تأثیرات فیلمهای خشن بر رفتار تماشاگران در سال 1971، تا سال 1980، تعداد زیادی پژوهشها در این زمینه انجام پذیرفت. با وجود این حجم پژوهش، یافتن و درک برداشت کلی آنها، کاری مشکل به نظر میرسید. علاوهبر این، همان گزارش اولیه سال 1971 هم نتایج جنجالی و ضد و نقیض داشت و بسیاری از سوالات را بیپاسخ گذاشت. به دلیل این دو عامل جولیوس ریچارد (Julius Richards) که در آن زمان مسئول رسیدگی به این گزارشها بود از گروهی از محققین خواست که یافتههای این تحقیقات را ترکیب کنند و از آنها یک ارزیابی کلی به عمل آورند و نتیجه را در دسترس همگان قرار دهند. بعداً در سال 1982، یک دهه بعد از اولین گزارش، گزارش دوم نیز به چاپ رسید. گزارش جدید، تحت عنوان "تلویزیون و رفتار"، تنها بر پایه پژوهشهای جدید دهه 1980، مبتنی نبود. بهجای آن، فصل مشترک همه یافتههای اصلی بیش از 2500 پروژه تحقیقاتی در مورد تأثیرات تلویزیون بر رفتار تماشاگران مورد استناد قرار گرفته بود که بین سالهای 1971 و 1981 تهیه و چاپ شدند.[21]