#داستان_کودکانه_درباره_اربعین
@GANJINE313
🕌پیاده تا بهشت
اسم من علیرضا است و شش سال دارم . پدر من هر سال ماه صفر که می شود ، با کاروان و پای پیاده به کربلا می رود.پدر همیشه از خاطرات خوبشان برای ما تعریف می کند..
او می گوید در مسیر ، همه ، چه بزرگ چه کوچک ، با شوق به سمت کربلا راه می روند . آن ها زیر لب یا بلند ، برای امام حسین علیه السلام ، نوحه و شعر می خوانند و حال خوبی دارند . می گفت آن جا خیلی ها حتی بچه های کوچک ، مثلا با تعارف آب ، به زائران خدمت می کنند . در روز اربعین هم همه کنار حرم امام حسین (ع) عزاداری می کنند و از رسیدن به کربلا خوش حال اند . من خیلی دلم می خواست با آن ها به این سفر بروم .
امسال خانم جان که پایش هم خیلی درد می کند ، با اصرار از پدر خواست او را همراه خود به کربلا ببرد . پدر می گفت : این سفر برایتان سخت است.
اما خانم جان بیشتر اصرار می کرد . بالاخره پدر حرف او را قبول کرد . همسایه مان وقتی خبر را شنید ، ویلچر خود را برای خانم جان آورد تا در مسیر ، راحت باشد . مادرم هم از پدر خواست این بار همه با هم به این سفر برویم تا خانم جان کمتر خسته شود و احساس تنهایی نکند . این طور شد که پیاده روی امسال پدر به سمت کربلا ، به سفری خانوادگی تبدیل شد . حالا من خیلی خوشحالم . خانم جان می گوید می توانم وقتی خسته شدم کنار خودش روی ویلچر بنشینم . من هم قول داده ام کمکش باشم و مثلا برایش در لیوان ، آب بریزم تا قرص هایش را بخورد ...
⚫️کانال تربیتی
#گنجینه313
---------------------🌸
@GANJINE313
🌸---------------------