دورڪعت نماز صبح مےخوانم،قربة‌الله... عطر جانماز مرا برد بہ آنجا... برد بہ حرم حضرت... بہ زور جایےپیدا میشد برای دو رڪعت نماز زیارت... عطر جانماز مرا یاد همھمہ ے روز اربعین حرم انداخت... شلوغ بود...خیلےشلوغ...روبروی ضریح مفاتیح را باز ڪردم،زیارت اربعین... ڪنار پرده جاےڪوچڪے برای نماز بود؛درست آن طرف پرده،حرم ساقے تشنہ لب بود... عطرحرم را مےخواستم...شلوغےراه را... این روزا عطر اقاقیا میخوام تلخےچاےعراقیو میخوام گریه تو صحن ساقیو میخوام آروم جونم...💔