قَدَحْ
این حکایت شیرین را مرحوم علامه طهرانی رضوان‌الله‌علیه در جلد نهم معادشناسی نقل فرمودند: «داستان ديگ
❤️‍🔥لذتِ شُربِ مدامِ❤️‍🔥 ساقی به نورِ باده برافروز جامِ ما مطرب بگو که کارِ جهان شُد به کامِ ما ما در پیاله عکس رخِ یار دیده‌ایم ای بی‌خبر ز لذتِ شُربِ مدامِ ما هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جَریدهٔ عالم دوام ما چندان بُوَد کرشمه و نازِ سَهی‌قدان کآید به جلوه سروِ صنوبرخَرام ما ای باد اگر به گُلشن اَحباب بگذری زِنهار عَرضه دِه بَرِ جانان پیام ما گو نام ما ز یاد به عمداً چه می‌بری خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما مستی به چشمِ شاهدِ دلبندِ ما خوش است زآن رو سپرده‌اند به مستی زمام ما ترسم که صَرفه‌ای نَبَرَد روز بازخواست نانِ حلالِ شیخ ز آب حرام ما حافظ ز دیده دانهٔ اشکی همی‌فشان باشد که مرغِ وصل کُند قصدِ دام ما دریای اَخضَرِ فلک و کَشتی هِلال هستند غرق نعمتِ حاجی‌قوام ما •┈••••✾•🍷•✾•••┈• 🆔 @Ghadah_SD