✍ خاطره ای از : در حاشیه " خور عبدالله " مشغول صرف شام بودیم . حاج قاسم به اتفاق برادر فارسی تشریف آوردند .‌ از قرارگاه خبر آوردند نیروها را برای عملیات فردا تجهیز کنیم ؛ دشمن قصد دارد منطقه را بمباران شیمیایی کند . حاج قاسم تذکرات لازم را دادند . به بچه ها گفتند حالا برای نزول باران ، دعا و توسل برگزار کنید ، فردا هوا بارانی شود و هواپیماهای دشمن نتوانند پرواز کنند . ساعتی بعد صدای مناجات بچه ها خط را نورانی کرد . هنوز دعا به پایان نرسیده بود که قطره‌ های شفاف باران را بر چهره های خود حس می‌کردیم . حاج قاسم در حالی که شبنمِ مژه هایش با نم نم باران در هم آمیخته بود با خود می گفت : خدایا این دعای کدام بسیجی عارف بود که مستجاب شد ؟! 📚 منبع : کتاب اقتدا به عاشوراییان ═इमाम👑الغدیر{حق‌مشبک}👑अली═ ┄─═‌ ‌@Ghadir_101218 ═─┄