🔆 💢قسمت پنجم هنوز چند ماهی از حضور خوکها در شهر نگذشته بود که ویروس خوکی در میان بچه‌های شهر شایع شد. و این همان چیزی بود که ما در شهرهای دیگر دیده بودیم و این همان چیزی بود که ما از آن می‌ترسیدیم و این همان چیزی بود که ما هشدارش را می‌دادیم. دخترها به محض ابتلاء به ویروس خوکی، ناگهان لباسهایشان را می‌کندند و در خیابانهای اصلی شهر و در میان پارکها می‌دویدند. پسرها با ابتلاء به این بیماری، درست مثل خوکها، در خیابانها و در ملأ عام و حتی بر سر چهارراهها بی سر سوزنی شرم و حیا، قضاء حاجت می‌کردند هیچ‌کس برای پیشگیری اقدامی نکرده بود، هیچ‌کس برای درمان هم اقدامی نکرد. مردم آنچنان درگیر گذران زندگی و معیشت شده بودند که به هیچ چیز جز تنظیم خرج و دخل فکر نمی‌کردند ما به خوکداران اعلام جنگ کردیم . ما اگر چه امید به پیروزی نداشتیم، اگر چه می‌دانستیم که در قدرت و قوا نابرابریم، صرفاً بر اساس انجام وظیفه، اعلان جنگ کردیم. و این در حالی بود که همگان با دلایل محکم ما را بر حذر می‌داشتند: دشمن از شما بسیار قویتر است. دشمن از بیرون حمایت می‌شود. دشمن ریشه‌اش را در شهر محکم کرده است. 🔗 ادامه دارد... 📌 بازنشر کلیه مطالب جهت روشنگری عموم مردم ، با ذکر ، بدون ذکر منبع هم مجاز است. 📡 @GhararGahShayeat