امان از دوری و چشم انتظاری که جان افتاده در دام خماری پریدن در هوای عشق بازی خیالی ساخـته جانم نگاری ز گیسوی پریشانش پریشان غمـش از دل برآورده دمـاری دل از بالِ خیالش تا بیاویخت به کوی عاشـقی کـرده گـذاری تراوش کرده در ذهن پریشان کلامــی از لبانِ میگسـاری به وقت بوسه‌های جانفشانش تنیـده در وجودم سـوزِ تاری که شهنازی زده صد زخمه‌ی عشق از الطافِ نهـــانِ غمــگســـاری جهانی جاودان در جان، جهان است امیـدی بی کــران در هـر مـداری تلاقـی کرده امواج محبّت تپش‌های دلی در بیقراری ۱۴٠۳/٠۴/۲۳ -❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿