‌‌‌📜 شعر انتظار 💛🦋💛 عمر را پایان‌رسید و یارم از در درنیامد قصّه‏ام آخرشد و این غصّه را آخر نیامد جام‌مرگ‌آمد به‌دستم، جام‌می هرگزندیدم سالها بر من‌ گذشت و لطفی از دلبر نیامد مرغ‌جان دراین‌قفس‌بی‌بال‌وپرافتادوهرگز آنکه باید این قفس را بشکند از در نیامد عاشقانِ‌ روی‌ جانان، جمله‌بی‌نام و نشانند نامـداران را هوای او ، دمـی بر سر نیامد کاروانِ‌عشق‌رویش،صف‌به‌صف‌درانتظارند با که گویم: آخر آن‌معشوق‌جان‏پرور نیامد مردگان‌را روح‌بخشد، عاشقان‌را جان‌ستاند جاهلان‌را این‏چنین‌عاشق کشی باور نیامد «امام خمینی(ره)» 『シ ~🦋𝓙𝓸𝓲𝓷↷ -❀ ⃟ ⃟✍️حوصله ی بحر❁༺‌‌‌•- ‌‌•ꕥ◍⃟ کانال ادبیات آیینی ⇢‌‎‎‌‌https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini ❀』