📜 شعر انتظار 💛🦋💛
بی مهـر رخت روز مـرا نور نماندست
وز عمر مرا جز شب دیجور نماندست
هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم
دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست
میرفت خیال تو ز چشم من و میگفت
هیهات از این گوشه که معمور نماندست
وصل تو اجل را ز سرم دور همیداشت
از دولت هجـر تو کنون دور نماندست
نزدیک شد آن دم که رقیب تو بگوید
دور از رخت اینخستهرنجور نماندست
صـبر است مـرا چاره هجـران تو لیکن
چونصبر توان کرد کهمقدور نماندست
در هجر تو گر چشم مرا آب روان است
گو خون جگـر ریز که معذور نماندست
حافظ ز غم از گریه نپرداخت به خنده
مـاتم زده را داعـیه ی سـور نماندست
«حافظ»
『🦋
•🌷𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•
-❀
•ꕥ◍⃟ کانال
#قرارگاه_ادبیات_آیینی
⇢
https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini ❀』
#امام_زمان
#انتظار