پیچیده در این کوچه‌ها عطر عبایت همراه با نجوای زیبای دعایت با نان و خرما مي‌رسي، من هم يتيمم اما نه خرما، مست دستان کريمم مي‌زد به پايت بوسه لب‌هاي مدينه اي خوش به حال نيمه شب‌هاي مدينه دیدم هوای چشمهایت کوثری بود بر شانه‌ات شال شکوه حیدری بود ای آسمانها، محو صحن خاکی تو! قلب زمین، غرق دل افلاکی تو عطرت، دل از من برده بود و می‌نوشتم: سرمست آقاي جوانان بهشتم دیدم که عالم غرق ذکر «یا حسن» شد باران هم آوا با هوای قلب من شد شوق دلم را، شور چشمانت، غزل کرد نامت، مرا سرمست عهدی در ازل کرد من در زمان آواره‌ی آن لحظه هستم، آن دم که دستان تو «قاسم» را بغل کرد روح تو را از نور زهرا آفريدند از اسم تو اسماء حسنا آفريدند نامِ حسن، يعني تمام حُسن دنيا حالا من و دست کريم آل طاها در دستهايت ياکريمان لانه دارند وقت قنوتت قدسيان پيمانه دارند ای آسمانها، محو صحن خاکی تو! قلب زمین، غرق دل افلاکی تو عطرت، دل از من برده بود و می‌نوشتم: سرمست آقاي جوانان بهشتم @GhasemSarafan