هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
ی چیزی دیشب میخواستم بگم اما نشد. تا اینکه امروز خیلی بیشتر درباره اش فکر کردم و به نتایج بهتری رسیدم. لذا نه تنها از سکوت دیشبم پشیمون نیستم بلکه خیلی هم راضی ام☺️ امشب بازی فوتسال ایران و قزاقستان بود. ما تا اوایل نیمه دوم، دو هیچ جلو بودیم اما متاسفانه بازی را سه دو واگذار کردیم! چرا؟ چون بعد از دو تا گل، رفتیم تو لاک دفاعی. دیگه حمله نکردیم. همه زور و قدرت خودمون را گذاشتیم برای دفاع از آن چیزی که به دست آوردیم. غافل از اینکه دو دستی فرصت حمله و در موضع تهاجم بودن را به رقیب دادیم و حواسمون هم نیست که چقدر خطرناکه این حرکت. خدا حفظ کند استاد محمد رضا سرشار عزیز. یک بار که خیلی دنیا به من فشار آورده بود خدمتشان عرض احوال کردم. ایشان گفتند: «ابتدا و انتهای هیچ شهری، مجسمه ای از منتقدان و دشمنان کسی درست نکرده اند چه برسد به اینکه خیابان و کوچه ای را به نامش ثبت کنند. هر جا میروی، مجسمه و خیابان و دانشگاه و مراکز علمی و معنوی را به نام صاحب اثران و اندیشمندان ساخته و نامیده اند. بخاطر همین، نه تنها نباید ترسید بلکه باید وقت و عمر خودمان را مصروف تولید کنیم. بنویس و تولید کن و روز به روز محصولات مرغوب تر به جامعه عرضه کن تا قوی ترین باشی.» امروز اربعین بود. با خودم فکر میکردم اگر امام سجاد و حضرت زینب سلام الله علیهما بعد از واقعه کربلا وارد لاک دفاعی میشدند، نه سخنرانی می‌کردند و نه روشنگری می‌کردند و نه اقدام به حملات مکرر به دستگاه فاسد بنی امیه داشتند، برای همیشه تاریخ محکوم بودند. بسیار جذاب است که خاندان اهل بیت، با اینکه بدترین وضع ممکن از لحاظ آسایش و جسمی داشتند اما منفعل نشدند. چنان به بنی امیه و یزید حمله کردند که یزید مجبور به پاسخگویی شد و نهایت الامر پذیرفت که اشتباه کرده و همه تقصیرها را گردن پسر مرجانه انداخت. رفیق خودت را در موضع انفعال و دفاع ننداز. سرت بنداز پایین و کاری که می‌دونی درست هست و مورد رضایت امام زمانت هست انجام بده. وقت خودت برای قانع کردن کسانی صرف نکن که حتی اگر ده تا انگشت هم عسلی کنی و بذاری تو دهنشون، آخرش در میان بهت میگن اصلا چرا انگشت داری؟! هر کس رفت تو لاک دفاعی، باید به ریز و درشت و چپ و راست جواب بده. مثل دروازه بان ایران که بیچاره مجبور شد تاوان عقب کشیدن تیمش را با خوردن سه تا گل ... آخرش هم باختیم و فقط محض دلخوشی گفتیم «چیزی از ارزش های ما کم نشد»! بِکِش جلو تو حمله کن بازی را نکش به زمین خودت زمین حریفت را تبدیل کن به اتوبان کوتاه نیا مجبور نیستی به هر صدایی توجه کنی. عقب بکشی، جفت پوچ باختی. فقط وقتی عقب بکش، که حضرت عباسی بفهمی راه را اشتباه رفتی. فقط اون موقع است که نباید لجبازی کرد.