⚠️حرف های بی‌خودی، مانع بزرگ رشد! علامه حسن زاده آملی (ره) نقل می‌کند: مدتی مشغول ذکر جلاله «الله» بودم و هر روز بعد از نماز صبح به عددی خاص می‌گفتم. روزی بعد از این ذکر با توجه نشستم که ناگهان حالتی دست داد و بدنم طوری به صدا در آمد و می‌لرزید. آن چنان صدایی که مثلاً تراکتور روی سنگ‌های درشت و جاده ناهموار. دیدم که جانم از بدنم مفارقت کرد و متصاعد شد ولی در بدنی مثل بدن عالم خواب قرار دارد. قدری بالا آمدم دیدم که روحم در خانه ای در بسته گرفتار شده است و به این طرف و آن طرف پرواز می کند و راه خروج نمی‌یابد. حدود یک ربع ساعت گرفتار بودم و به این سو و آن سو می شتافتم. دیدم در این خانه زندانیم نمیتوانم در بروم. سخنی از گوینده‌ای شنیدم و خود او را ندیدم که به من گفت: این زندانی بودنت بر اثر حرفهای زیاد و بیخود توست! چرا حرف هایت را نمی‌پایی؟! من در آن حال چندین بار خدای متعال را به پیغمبر خاتم (ص) برای نجاتم قسم دادم و به تضرع و زاری افتادم؛ که ناگهان چشمم به طرف شمال خانه افتاد. دیدم دریچه‌ای که یک شخص بتواند بیرون رود به رویم گشوده شد. از آنجا در رفتم و پس از درآمدن به سوی مشرق در پرواز بودم و دوباره به جانب قبله رهسپار شدم. 📘کتاب نسیمی از ملکوت