⭕ تشخیص، تصمیم و فهم دقیق از کار اجرایی در جایگاه ریاست جمهوری! 🔸حالا که انتخابات ضرب الاجلی ریاست جمهوری نزدیک است فهم خودم را از مهمترین ویژگی رییس جمهور می نویسم چرا که در برخی متن ها نوعی نگاه اجرایی صرف و تشبیه به یک مدیر میدانی از این جایگاه می‌شود، حال آنکه مسأله اساسا اینطور نیست! 🔸هر سطحی از مدیریت را که به سمت بالاتر برویم در واقع از سطح ابزار و تکنیک به سمت راهبرد و استراتژی نزدیک می‌شویم. همین جاست که تفاوت مهندس ها و دکترهای علوم انسانی بیشتر خودش را نشان میدهد. سطح تکنیک و سطح راهبرد. 🔸رییس جمهور آن هم در شرایطی که ما از یک تشتت شدید در نظریات بومی برای مدیریت کشور و عبور از بحران های کنونی رنج می‌بریم، علاوه بر داشتن مبانی فکری درست و تحلیل‌ جامع از شرایط جهانی، منطقه ای و ملی باید بتواند تشخیص های بهنگام و کارشناسانه ای نیز در سطح جهت گیری و نیز برنامه های کلان و موثر‌ داشته باشد. او باید نسبت اهم مسائل کشور دارای جمع بندی و پاسخ معتبر و مشخص باشد و الا اسیر و متاثر از مشورت های برخی اطرافیان خواهد شد. در خاطرات برخی افراد درباره یکی از روسای جمهور آمده است که اگر می خواستید حرف خود را به او بقبولانید و حرف شما را در میان باقی حرف ها بپذیرد و اجرا بکند، باید به عنوان آخرین نفر با او صحبت کنید! 🔸 مثلا نمی‌شود کسی رییس جمهور کنونی کشور بشود ولی در مسأله اقتصاد که اولویت اول کشور است درک دقیقی نداشته باشد. رییس قوه اجرایی دولت باید بتواند راهبردهای اصلاح وضعیت اقتصادی کشور را به خوبی درک و حتی تبیین کند والا دچار مریضی واگذاری امور به دیگران و حتی دور خوردن خواهد شد. رئیس جمهور باید دارای فهم و توانایی مدیریت سیستمی و راهبردی باشد. 🔸 ما در علم مدیریت سه سطح مدیریت اجرایی داریم؛ پروژه ای، بخشی و سیستمی. در جایگاه ریاست جمهوری نه افرادی که سابقه مدیریت اجرایی از نوع پروژه ای داشته اند و نه کسانی که سابقه اجرایی از نوع مدیریت بخشی داشته اند مثل اداره یک وزارتخانه یا بنگاه اقتصادی بزرگ؛ نمی توانند روسای جمهور موفقی باشند. ما نیاز به فردی داریم که اتفاقا سوابق و شخصیتش ساخته شده است برای مدیریت سیستمی و راهبردی. آن دو دسته اول شدیدا بدرد لایه های مدیریتی ارشد مثل اداره سازمان ها و وزارتخانه ها می خورند. 🔸حال که گزینه های بسیار متعددی مطرح هستند گرچه نشانگر وجود عناصر پرانگیزه سیاسی است ولی باید آنها را در دو لایه سنجید. چه بسیار مدیران ملی که در آنها هیچ نشانه ای از «درک راهبردی» ندیدیم و تا بخواهی «عملگرایی کور» دیدیم و در عین نداشتن «تشخیص» دایما در حال «تصمیم» بوده اند. 🔸پس از تشخیص مرحله تصمیم است که نیازمند «قاطعیت» و دوری از باندبازی و مصلحت اندیشی های بیجا و سیاست زدگی‌ مفرط است. برخی افراد علاوه بر اینکه جمع بندی و تشخیص لازم از مسائل کشور را ندارند، قدرت تصمیم گیری ذیل یک گفتمان مشخص را هم ندارند. 🔸به دلیل فقدان نقد علمی از عملکرد مدیران کشور‌، معمولا فهم ما تابع خبرسازی های عامدانه لشکرهای سایبری است و درک درستی از درک و توان آنان وجود ندارد. این یعنی انتخاب آگاهانه تعطیل و موج سازان عملا انتخاب خواهند کرد!