#داستان_تکان_دهنده👇👇👇
🌻 دلداري امام عصر(عج) به يكي از دوستان🌻
✍ ابراهيم بن محمد نيشابوري مي گويد :
حاكم ستمگر نيشابور ، به نام ( عمر وبن عوف ) تصميم گرفت مرا ( به جرم دوستي خاندان رسالت و تشيع ) اعدام كند ،
هراسان شدم ،
با بستگانم وداع كردم و خود را به سامره ، حضور امام حسن عسكري ( ع ) رساندم ، و در آنجا قصد فرار و مخفي كردن خود داشتم ،
وقتي كه به نزد آن حضرت ، شرفياب شدم ،
ديدم پسري كه چهره اش مانند ماه شب چهارده مي درخشيد ، در آنجا نشسته بود ،
از نور جمالش آن چنان حيران و شيفته شدم كه نزديك بود جريان خودم را فراموش كنم ،
آن كودك نوراني به من فرمود : ( اي ابراهيم ! فرار نكن ، خداوند شر آن حاكم را از سر تو ، دفع مي كند ) .
حيرت من زيادتر شد ، به امام حسن عسكري ( ع ) عرض كردم : ( اين آقازاده كيست كه از باطن من خبر داد ؟ )
فرمود : هو ابني و خليفتي من بعدي : ( اين كودك پسرم ، و جانشين من ، بعد از من مي باشد ) .
همان گونه كه آن حضرت خبر داد ،
خداوند مرا شر ( عمرو ) حفظ كرد ،
زيرا معتمد عباسي ، برادرش را فرستاد تا ( عمرو بن عوف ) را بكشد
کانال گناه یعنی دورشدن از مهدی(عج)
https://eitaa.com/Gonahyaneidorshodanazmahdi