بسمه تعالی
قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان
💠
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت۳۱۹):
صفت داودی و برادران یوسف!(۲۷)
😳
احراز «سوء نیت» صفت بیصفت!
«سوء نیت» آقای صفتاله داودی برای بنده، محرز گردید. فلذا
مذاکره بیمذاکره!
چنانکه مستحضرید بنده در پیامهای قبلی خود، مطالبی را معطوف به آقای صفت داودی، نوشتهام که سه نمونه از آنها را در اینجا مورد اشاره قرار میدهم:
الف) در
پیام شماره ۱۲۱ گنبد فیروزه (۱۲ مهر ۱۴۰۲) نوشته بودم: «... کسانی که از قدرتی (اقتصادی، اجتماعی و...) برخوردار هستند معمولاً واقفند که در اتاق شیشهای به سر میبرند و لذا معمولاً
محتاط میشوند و براحتی خود را در معرض حمله قرار نمیدهند. البته بعید نیست که مرتکب
اشتباه محاسباتی هم بشوند.
سرمایهداری مثل صفت داودی (ولو با وامی که به چنگ آورده) قاعدتاً نباید جرأت کند که به اراضی یک
جمعیت، تجاوز نماید ولیکن وقتی که رخ داده است باید گویای آن باشد که قبل از
تجاوز، جای پای خود را محکم کرده است!»
ب) در
پیام ۱۲۸ گنبد فیروزه (۱۴ مهر ۱۴۰۲) نوشته بودم؛ «بنده اگر بخواهم به
مبارزه اصولی با متجاوز نقاشی بپردازم، اقداماتی را در دستور کار خود قرار خواهم داد که عبارتند از:
۱) دیدار و
گفتگو با متجاوز و در صورت لزوم، اتمام حجت که فردای تحمیل شکست بر او نگوید؛ چرا از اول نیامدی سراغ خودم و برای عقبنشینی من خودت را به زحمت انداختی!؟!
فلذا قبل از
مذاکره مستقیم، دست به هیچ مبارزهای نخواهم زد. زیرا گرهای را که بشود با دست باز کرد چرا به دندان اندازم؟!»
ج)
در پیام ۳۰۵ گنبد فیروزه (۲۵ اسفند ۱۴۰۲) نوشته بودم: «... زمانی که آ.سیدرضا در تهران از بنده خواست که به کمک او بروم،
گمان میکردیم، آقای داودی از عموزادههای بنده، جدا جدا شکایت کرده است و لذا بر این تصور بودیم که دادگاه صرفاً علیه سیدرضا برگزار میشود ولی در دادسرای آوج متوجه شدم که دادگاه مشترک است!
بنابراین دو دل شدم که اساساً وارد دادگاه بشوم یا نه؟!! نهایتاً با در نظر گرفتن همه جوانب
و اینکه این دادگاه فرصتی برای من است که به شخصیتشناسی حاجصفوت بپردازم، صلاح در این دیدم که صرفاً بعنوان
مستمع آزاد حضور پیدا بکنم و در صورت لزوم به دفاع از سیدرضا بپردازم.
بینی و بینالله بجز این، هیچ نیت و قصدی هم نداشتم ولیکن خوب شد که حضور یافتم و به نکته خیلی مهمی پی بردم ...»
بنابراین مایل بودم که قبل از هر اقدامی، با وی مذاکره بکنم. زیرا بر اساس برخی شنیدههایم، گمان میکردم که دارای «سلامت شخصیتی» باشد و حال آنکه در قضایای اخیر محرز گردید که گرفتار «سوء نیت» است و ارزش گفتگو ندارد. زیرا براحتی
مرتکب بدعهدی خواهد شد که چیزی بجز
اتلاف وقت و جنگ اعصاب نیست.
فلذا بجای مذاکره فقط میتوانم بگویم؛
بچرخ تا بچرخیم!
چنانکه در پیام ۳۰۵ اشاره کردم؛ هدف اصلی بنده برای حضور در دادگاه ۱۴۰۲/۱۲/۲۱
قسمت سوم آن بود که در محضر قاضی، بنده و آ.سیدرضا بودیم و بلافاصله صفت هم به جمع ما برگشت. اصلیترین سؤال بنده (بمنظور
شخصیتشناسی شاکی و متهم) از دادگاه و خود صفت این بود که آیا مدرکی موجود است که نشان بدهد؛ آ.سیدرضا هم در معرکه مورد شکایت و صحنه تخریب اموال، شرکت داشته است؟! که قاضی گفت؛ در پرونده چنین مدرکی ارائه نشده است و صفت هم گفت: ایشان
تلفن تهدیدآمیز زد!
پرسیدم: آیا برای اثبات این اتهام هم مدرکی ارائه داده است؟! که ایضاً جوابها منفی بود.
بنابراین از همانجا این حدس بنده جان گرفت که صفت بدنبال اخذ
حکم «حداکثر مجازات» (۸۰ ضربه شلاق و ۲ سال حبس! و بالتبع تولید سوءپیشینه!) برای عموزادههای بنده بوده است آنهم به هر قیمتی! نه آنکه صرفاً بدنبال
اقامه حق و عدالت بوده باشد.
زیرا او بر این مطلب حقوقی، واقف بوده است که
«حکم مجازات حداکثری» برای کمتر از سه نفر صادر نمیشود و لذا دیواری کوتاهتر از سیدرضا پیدا نکرده بود که به سیدعلی و سیدیداله، اضافه کند!
آری!
حاجصفت، فاقد شخصیتی وزین و متین و محترم است و ارزش مذاکره ندارد و بنده نباید چنین مجال و امتیازی به وی بدهم.
خصوصاً که بعد از دادگاه هم علیرغم
هشدار صریح قاضی رحمانی به وی که قبل از هر اقدامی برود بدنبال اخذ
سند تکبرگی حاوی حدنگاری، علناً راه
تمرّد و قلدری پیشه کرده و با کاشتن نهالها و سایر مستحدثات جدید خود، در صدد
ایجاد حق ارتفاق برای اثبات ید تصرفی برای خود بر آمد و بدینوسیله «سوء نیت» خود را اثبات نمود که قطعاً از این
دسیسه و سالوسبازی خود، برای فریب دادگاه، دیر یا زود، نادم و سخت پشیمان خواهد گشت.
حال او خود را در برابر نفرین صدها نفر از سادات مظلوم، قرار داده است و بسیار بعید است از این قضیه، جان سالم به در ببرد و به تیر غیب گرفتار نشود! چنانکه دشمنان اجداد ما گرفتار شدند.
«
و سیعلم الذین ظلموا أیّ منقلب ینقلبون»
✍️
سیدمحمدحسینی(منتظر)
۲۱فروردین۱۴۰۳
سادات میدان
🎲
سیدعلاءالدین
🌹