نامه شماره 6⃣ سلام،نامه یی به خدای عزیزومهربان: خدای خوبم اسم من صالح هست،و10سال سن دارم وکلاس چهارم هستم، بابام سال پیش بهم قول داده بودکه کلاس امسالم که تمام شدهمه باهم به مشهدمیایم چون داداش کوچکم هم بزرگترخواهدبودو2ساله میشودوچون تولدمن وداداش کوچکم درتابستان هست ،مادرم هم دوست داشت که جشن هردوی ما،درکنارحرم امام رضا(ع)وداخل صحن وسرای امام رضا(ع)برگزارکنیم... اما،ویروس کروناآمدوباخودم گفتم ،کروناتازمان تابستان حتماتمام خواهدشدوخانواده ی ماخواهیم توانست. به مشهدبروییم وجشن تولدمون درکنارامام رضاباشیم،،، ولی،کرونا،هم چنان درایران وکشورما،ماندگارشده است،ومن هم چنان ،ناراحت ومنتظر،،، می دانم،روزی به حرم امام رضاع خواهم آمداماتاسال آینده،بایدهم چنان منتظرباشم،وخیلی دیرخواهدبود، ای کاش ،کرونازودازکشورمابرود،،،من دلم برای امام رضاخیلی تنگ شده است.دوست دارم دست برادرکوچکم که تازه راه رفتن رایادگرفته است،بگیرم وباهم توی صحن امام رضابدویم،،،وهمه جای حرم به برادرم نشان بدهم، می دانم ،برادرکوچکم اسمش« محمد»هست اوهم حرم امام رضا(ع)خیلی دوست خواهدداشت.. حتی من می توانم برای اوازآبسردکن های حرم ،آب بیارم وبه اوآب بدهم،،، حتی آب های حرم،همه دوست دارندوهمیشه آنجاشلوغ هست،،،،خدای مهربانم و امام رضاجانم،امام مهربانم،،خودتون دعاکنیدکرونازوذتمام شودتامن وخانواده ام به مشهدبیایم وهم زیارت کنیم وهم جشن تولدبگیریم،،،،دوستتون دارم خیلی زیادو التماس دعا🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿