🔰 چرا اسرائیل حمله زمینی به غزه را به تاخیر میاندازد ؟!
•| واقعیت این است که برخی در تحلیل این موضوع ناموفق بوده اند. دلیل آن هم یک خطای ذهنی است که تحلیلها بر پایه مختصات جغرافیایی صحنه نبرد استوار شده اند.
به عبارت دیگر چون جنگ در غزه جریان دارد، تصور میشود پاسخ معمای ما نیز باید در همین مختصات دنبال شود. اما اگر نگاهمان منطقهای، جهانی و کلانتر باشد؛ آیا در چنین بستری ابعاد واقعی و نبرد بر ما روشن نخواهد شد؟
•| ابتدا باید به اعماق و لایه های پنهان این معما پی ببریم، در غیر اینصورت پاسخهای ما سطحی خواهند بود. پاسخ هایی از این دست که اختلاف ارتش و نتانیاهو عملیات زمینی را به تاخیر انداخته است، یا کمک های بشر دوستانه باید انجام شود تا بعد عملیات آغاز شود، اسرائیل از آمادگی لازم برای حمله برخوردار نیست و... هیچ کدام ما را به هدف نمی رسانند.
به نظر می رسد در پشت پرده، تحرکات و پویایی بزرگی در جریان است اما واقعیت این است که این پویایی به دو نقطه ختم می شوند: تهران و واشنگتن!
•| این فرضیه نه تنها با تحولات میدانی در غزه بلکه در سراسر منطقه قابل تایید است. در حوزه کانالهای محرمانه، شاهد دوئل پیام ها هستیم، از یک طرف ایران احتمالا از هفته دوم منازعه پیامهایی از طریق واسطه های منطقه ای به واشنگتن و تل آویو مخابره کرده است مبنی بر اینکه هرگونه ورود زمینی به جنگ گسترده منطقه ای منجر خواهد شد.
در نقطه مقابل همزمان با سفر بلینکن به قطر پیامی از واشنگتن به تهران از طریق دوحه انتقال داده شده است که ورود بازیگر سوم به معادله غزه با واکنش آمریکا مواجه خواهد شد اما پیام های دیپلماتیک در صورتیکه ردپایی در حوزه میدان نداشته باشند، ناقص هستند و بدون تأثیرگذاری لازم.
•|دو طرف در عرصه میدانی نیز دست به کار شدند تا از این پیام های محرمانه پشتیبانی عملیاتی به عمل آورند. در این چارچوب طبیعی است که ایران نشان دهد که برای چنین جنگی از هر حیث آمادگی دارد هم خودش و هم دوستان متحدش که از شرق دریای سرخ تا شرق دریای مدیترانه پراکندهاند.
پس در گام اول ایران به جابجایی نیروهای خود در سوریه پرداخت یعنی نیروهایش را از شمال سوریه و مناطقی چون حلب به جنوب منتقل کرد برای دو هدف مهم، تا لایه اول شبکه بازدارندگی در میدان به عملیات دست میزد، لایه اول که هدفگذاران هستند حضور نظامی آمریکا را در منطقه؛ در کانون توجه قرار می دهند و درصددند با اقدامات نامتقارن هزینه حفظ و افزایش نیروها در منطقه را افزایش دهند. نقطه عطف این گروه در شام و بین النهرین است.
در همین چارچوب ۱۳ عملیات طی یک هفته علیه پایگاههای آمریکایی انجام شد که نتیجه اش زخمی شدن ۲۴ نظامی آمریکایی بود این اقدامات صرفا جنبه تاکتیکی داشت اول برای اینکه نشان دهد که پیام مخابره شده تهران به واشنگتن از منطقه و امکان عملیاتی هم برخوردار است و در مرحله دوم تا جای ممکن هزینه افزایش نیروهای و تجهیزات آمریکایی را در منطقه افزایش دهد.
پس این اقدامات که با یک شیب ملایم، به اوج میرسند، را تامین و تضمین کند.
•| در گام سوم هم لایه دوم شبکه منطقهای ایران باید فعال شوند. حزب الله و انصارالله و نیروی بدر فعال شدند، نه در ابعاد راهبردی بلکه برای ضربههای تاکتیکی. از همین رو حزبالله در شمال اسرائیل بیوقفه به هدایت عملیات نظامی تاکتیکی در این منطقه مبادرت ورزید تا باز دو هدف مورد پیگیری قرار گیرد اول اینکه حزب الله در آمادگی کامل برای ورود به جنگ است و دوم اینکه حزب الله به شیوه تاکتیکی نمیگذارد اسرائیل از ناحیه شمال احساس امنیت کند.
حال در این مرحله باید نیروی چهارمی هم به میان می آمد؛ آن هم با غافلگیری برهم زننده برداشتهای راهبردی طرف مقابل. استفاده انصارالله از موشک هایی با برد دو هزار کیلومتر و سرجنگی یک تنی و پهپادهایی با بمب های ۴۰ کیلویی که جنوب اسرائیل را هدف قرار می داد اگرچه این ابزارها توسط آمریکا رهگیری شد ولی همه این اقدامات به نوعی نشان دهنده این بود که بازدارندگی آمریکا آسیب پذیر است.
بازدارندگی در اینجا به این معناست که تعداد و کیفیت نیروها و تجهیزات و نوع چینش آنها بگونه ای است که رقیب را از اقدام تهاجمی بازدارد اما در اینجا کار کمی مشکل است؛ چرا؟
اول اینکه دامنه بازدارندگی بدلیل پراکندگی نیروها باید سطح وسیعی را پوشش دهد برخی از این نیروها در کشورهای حساسی حضور دارند نظیر عراق؛ پس گمان آن می رود که بی ثباتی در جنگ گسترده خود گسترده باشد.