『حـَلـٓیڣؖ❥』
#نگاهی_شاید_متفاوت #حاج_قاسم #پارت_هفتم 🖤🌿✨ تایباد تا زابل و زاهدان.. بیرجند و قائن .. کویر سوزان
آوازه سوریه رفتنش را همه می‌دانیم! به راستی چگونه می‌توان در برابر او سخنی از ناامنی گفت ؟! چطور می‌توان دلاور مرد کرمانی تبار را آرام و بدون تلاطم از جنگی که مقابله سپاه کفر با سپاه ایمان است نگه داشت ؟! خاک آمرلی تشنه بود ! تشنه لحظه ای آسایش... بدون صدای مهیب انفجار ... تشنه لحظه ای سکوت .. در بین زجه های اسیرانی که گناهشان زندگی در خانه بود ... آمرلی له له میزد ... برای آمدن دلاور مردی که خاتمه بدهد ... بر محاصره .. بر احاطه .. بر ناامنی .. بر کودک کشی .. بر بریدن آن سر های بی گناه .. بر ناله های آن مادری که کودکانش را از آغوشش کشیده اند و او توان این همه درد را ندارد ... آری ... قاسم آمد تا مرهمی باشد بر زخمشان... همچون آبی زلال .. که با آمدنش.. زمین امرلی جانی تازه کند ... نفسی بگیر ... او آمد... آمد تا کابوسی باشد برای داعش .. خطی باشد بر خلاف خط داعش ... همان خطی که می‌گفت اسلام واقعی داعش است... او آمد تا به تمام جهان ثابت کند .. اسلام داعش نیست .. او آمد تا خاری باشد بر چشم هر دشمنی که در غرب و شرق چشم بر سلطه گری در ایران دوخته... 🌿🕊 این آغاز نبودن های حاج قاسم در ایران بود ... آغاز رفتن ... به سوریه ... اینجا مقر حلیف است ..📞⛓ -----[ 🖇 @Hlifmaghar313 ]-----