امکان وحدت در وضعیت تنوع (قسمت سوم)
بدینسان باید تأکید کرد که همیشه در هر تمدنی تکثر وجود دارد و این تکثرها میتواند در مسیر وحدت و درهمتنیدگی (تکثر به مثابه ظرفیت) پیش برود و از تکثرات اختلافزا و نزاعهای اجتماعی (تکثر به مثابه یک مشکل) فاصله بگیرد. آنچه در دل این کثرات تمدنی، موجب تمایز یک تمدن از دیگر تمدنها میشود، مرکزیت یک عنصر از عناصر تمدنی است. همواره همۀ تمدنها اجزا و عناصر متنوع و متعدد و البته همسانی دارند. همینطور همۀ تمدنها از عامل وحدت برخوردارند و اساساً بدون چنین وحدتی، تمدنشان شکل نمیگیرد. آنچه این تمدنها را از هم متمایز میکند، عاملهای متفاوت در مرکز و محور یک تمدن است. عامل مرکزی در تمدن غرب، ممکن است علم (تحلیل وبر) یا پول (تحلیل گئورگ زیمل) باشد. عامل وحدت در تمدنی مانند تمدن اسلامی، ممکن است دین، قرآن یا حتی یک شخصیت کاریزمایی (به تعبیر برخی از خاورشناسان) همچون پیامبر گرامی اسلام9 باشد. در این میان به این نکتۀ مهم باید اشاره کرد که صرفاً با ایجاد وحدت (با عنصر مرکزی) بین اجزای مختلف تمدن، پروژۀ وحدت تمدنی به انجام نمیرسد. افزون بر اینکه عنصر مرکزی تمدن باید بتواند مثلاً بین مقولۀ زبان و مقولۀ دین هماهنگی و همسویی ایجاد بکند، باید بتواند تعدد و تنوع زبانی را نیز در فرایند همسوسازی، به ظرفیت بدل کند و از آن در راستای ساخت وحدت کلان تمدنی استفاده کند. همینطور در این فرایند تمدنی باید بتوان بر تعدد و تنوع مذاهب، فرق و ادیان گوناگون غلبه کرد و نوعی از وحدت تمدنی بهوجود آورد و از شکاف مذهبی و دینی در تمدن جلوگیری کرد. بنابراین افزون بر ایجاد وحدت و هماهنگی بین اجزا و عناصر گوناگون تمدن باید در فکر ایجاد وحدت بین تکثر و تنوع زبانی، دینی، هنری، فرهنگی و .. نیز بود.
ادامه دارد ...
@Habibollah_Babai