تأملات قرآنی در باب «روابط انسانی»
(قسمت سیزدهم: پناهِ فرهنگی ما؟)
یکی از مفاهیم کلیدی در موضوع مناسبات انسانی، موضوع «پناه» در قرآن است. اینکه از چه چیزی و به چه چیزی باید پناه برد و اینکه کی و چگونه باید پناه جست، از جمله پرسشهای مهم ذیل این موضوع است. لوط پیامبر خطاب به قوم خود گفت: لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَىٰ رُكْنٍ شَدِيدٍ (كاش براى مقابله با شما قدرتى داشتم يا به تكيهگاهى استوار «پناه» مىجستم.). قرآن در باره پناه جستن اصحاب کهف نیز میگوید: وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنْشُرْ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيُهَيِّئْ لَكُمْ مِنْ أَمْرِكُمْ مِرْفَقًا (و چون از آنها و از آنچه كه جز خدا مىپرستند كناره گرفتيد، پس به غار «پناه» جوييد، تا پروردگارتان از رحمت خود بر شما بگستراند و براى شما در كارتان گشايشى فراهم سازد.). زن عمران و مادر حضرت مریم هم بعد از وضع حملش خطاب به خدا کرد و گفت: فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَىٰ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَىٰ ۖ وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ («پروردگارا، من دختر زادهام -و خدا به آنچه او زاييد داناتر بود- و پسر چون دختر نيست، و من نامش را مريم نهادم، و او و فرزندانش را از شيطان راندهشده، به تو پناه مىدهم). پسر نوح در جستجوی پناهی غیر از خدا، خطاب به پدرش نوح پیامبر گفت: سَآوِي إِلَىٰ جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ («به زودى به كوهى «پناه» مىجويم كه مرا از آب در امان نگاه مىدارد.»)
علاوه بر آیهها و مفرداتی که از ریشۀ «اوی» برای موضوع «پناه» مطرح شده، کلمات دیگری نیز در قرآن مانند «استعاذه»، «اعوذ»، «معاذ الله»، «ملتحدا»، «ملجأ»، و «موئل» در بارۀ همین مضمون (برای حرز گرفتن و خود را در حیازت قراردادن در برابر شرور و بدیها) بکار رفته است.
نکته قابل تأملی که در این یادداشت برآن تأکید میکنم این است که آدمی نه تنها در زندگی فردی خود، بلکه در زندگی اجتماعی خود اهل «پناهجستن» است (و شاید این امر فطری باشد) و این پناه گرفتن ضرورتا نه از سر ترس بلکه از سر عقل و حزم اندیشی است. اساسا پناه جستن نه صرفا برای صیانت از خود و دیگران (رویکرد سلبی) بلکه برای کسب توش و توان بیشتر و زاد و ذخیره لازم برای مواجهه با شرایط سخت و دشوار است. به بیان دیگر، پناه جستن، پناه بردن، پناه گرفتن، و پناه دادن در زیست اجتماعی، نه به معنای کنده شدن از جامعه، بلکه به معنای داشتن اتکای فرهنگی و اجتماعی، استمداد از «پناهخانههای فرهنگی» و «پناهخانههای اخلاقی و معنوی» در راستای مواجهه با مسئلههای فرهنگی است.
اکنون به فرض آنکه ما هنوز میتوانیم در جستجوی پناه باشیم و هنوز در وضعیت بیپناهی مطلق سقوط نکردهایم، سئوال این است که پناه ما در بلبشوی فرهنگی جهان امروز و دنیای اسلام و ایران اکنون کجاست؟ آیا در نگاه به درون ایران معاصر، میتوان گفت روحانیان ما یا روشنفکران ما پناه فرهنگی ما هستند؟ آیا مساجد، حوزهها، دانشگاهها و آموزش و پرورش میتوانند نقش کارآمدی در پناه بودگی فرهنگی داشته باشند؟ آیا سازمانهای فرهنگی، شورای انقلاب فرهنگی، و یا مدیران فرهنگی ما امروزه میتوانند پناهی باشند در برابر آشوبهای فرهنگی در ایران؟ آیا خانوادههای ما، محلههای ما، و یا خود مردم ما میتوانند نقش پناه فرهنگی برای امروز ما را ایفا کنند؟ در نگاه به بیرون از ایران و فضای تمدنی جهان اسلام نیز باید پرسید که امروزه ملجأ فرهنگی و هویتی ما در جهان اسلام کجاست؟ آیا عربستان میتواند پناه فرهنگی جهان امروز اسلام باشد؟ ایران چطور؟ کشورهای دیگر مثل عراق، ترکیه، مالزی و قطر چه پناهی در فرهنگ جوامع اسلامی ایجاد خواهند کرد؟ کدام یک از این مدعیان توسعه و تمدن، ملجأ فرهنگی انسان مسلمان معاصر خواهد بود؟
ادامه دارد….
@Habibollah_Babai