تأملات قرآنی در باب «روابط انسانی»
(قسمت شانزدهم: راههای پناه) (۴)
در آمریکا، در شهر شارلوتسویل با جمعی از خانوادههای ایرانی جلسات هفتگی قرآن داشتیم که با جلسات قرآنی که در ایران برگزار میشود متفاوت بود، و آنجا واقعا یک پناه هویتی و اسلامی برای خانوادههای مسلمان در فضای سکولار غرب بود. در مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن (IEC)، شب عاشورا بسیاری از خانواده های ایرانی و گاه افغانی از جاهای دور و نزدیک حضور پیدا می کردند برای شرکت در یک مراسم ساده روضه خوانی امام حسین علیه السلام. این مرکز در چنین شبی با چنان مراسمی واقعا یک پناه هویتی بود برای شیعیان و حتی برای اهل سنت. در شهر سانفرانسیسکو، در یک جلسه خانگی شرکت کردم که جمعی از ایرانیان اشعار سعدی و حافظ می خواندند. این جلسه نه برای میهمانی و نه برای آموزش اشعار فارسی بود، این جلسه پناهی بود برای خانواده های ایرانی که در پی مصونیت هویتی در برابر فضای ناهمگن غربی بودند.
همین طور در تجربه حضورم در غرب، انسانپناههایی از ایران و از برخی کشورهای دیگر را دیدم که پیوسته نقش «پناه» داشتند (آنها یا ژنتیک پناه بودند و یا تربیت خانوادگی و یا فرهنگیشان، تربیت پناهپایه بود و خوب یادگرفته بودند که چطور دیگرانِ در خطر را پناه بدهند). افرادی که من آنها را «انسانپناه» مینامم، همه انسانپناههای اقتصادی و معیشتی نبودند، بلکه غیر از انسانپناههای معیشتی، کسانی هم بودند پناه فرهنگی (در مشورتهای روزمره، در اصلاح خانوادهها و رفع منازعات خانهها، و در پاسخ به مسئلههای دینی و اخلاقی مراجعان) بودند. (به نظر میرسد تربیت انسانپناههای اقتصادی و انسانپناههای فرهنگی مخصوصا در حوزههای علمیه بسیار میتواند در مصونیت اقتصادی و فرهنگی جامعۀ ما نقشآفرین باشد.)
اما آنچه که در جهان اسلام و در جوامع اسلامی میتوان دید سبیلهای فشردۀ پناه است که میتوانند جمعا پناه بزرگی را شکل بدهند برای وضعیت بیپناهی جهان اسلام. فرهنگ ارتباط با خدا، فرهنگ عمیق دعا، فرهنگ جمعی نماز، فرهنگ مسجد، و فرهنگ ایام معنوی و عرفانی (محرم، صفر، رمضان، شبهای قدر، روز عرفه) هریک را نه صرفا به جهت معنوی، بلکه به جهت اجتماعی پناه فرهنگی باید یک پناه به حساب آورد. به نظرم یکی از تفاوتهای تمدن غرب با تمدن اسلامی را باید در همین پناه عظیم معنوی در ایران و در جوامع اسلامی جستجو کرد. یاد اهل بیت علیهم السلام نیز نوعی از چنین پناه فرهنگی ـ معنوی را ایجاد می کند که نظیر آن را در دنیای امروز غرب نمیتوان مشاهده کرد. در این باره مشاهد مشرفه در ایران و عراق و مراسم پیادهروی «اربعین» در پناهبودگیشان غیر قابل انکار هستند.
در نگرش تمدنی، تمدنها همواره برخوردار از یک پناه جغرافیایی ـ تاریخی یا همان سرزمین تمدنی (در گذشته و یا در حال) هستند که همواره به آن تکیه میکنند و بدان پیوسته ارجاع می دهند. ببینید مرجعیت یونان و روم باستان در دوران رنسانس اروپایی را، و ببینید مرکزیت مدینه النبی و بعدها شهرهای مرکزی مسلمانان در تمدن اسلامی را. در قلمرو تمدنی مقاومت در جهان اسلام نیز امروزه «ایران» و شخص ولیّفقیه پناهی هویتی (ام القرای مقاومت یا الگوی مرجع در امر مقاومت) به حساب میآید برای بسیاری از ملتهای مظلوم و مقاوم از یمن گرفته تا فلسطین.
گفتنی است هیچ جامعه و هیچ دولتی نمیتواند همۀ گونههای پناه و شبکههای تودرتوی پناه را در جامعه فعال سازد، ولی میتواند عموم مردم را آموزش بدهد که مردم هرآنجا که در خطر فرهنگی قرار میگیرند، شبکههای پناه در پیرامون خود را شناسایی کنند و از آنها در راستای حفظ و مصونیت خود استفاده کنند (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا. ای کسانی که ایمان آوردهاید، خود را با خانواده خویش از آتش دوزخ نگاه دارید). اینجا شاید بتوان تعبیر «سبیلهای پناه» و یا «پناههای سبیل» را مطرح کرد و نوعی از تنوع و تراکم پناهها را در مقابل با بدفرهنگیهای متراکم تعریف و فعال ساخت.
@Habibollah_Babai